هفت پیر ، هفت مسیر ، یک پیاده راه (زرتشتیان)
اپیزود اول؛ اردکان گرام، مصائب مسیح؛ مهمانی بود، یک مهمانی عظیم با عنوان؛ اردکان گرام، بهانه ای بود برای سفر و رفتن … اما انگار مصائبی پیش رو بود، مصائب مسیح وار …
روز اول سفر، یک موبایل سوخت، یک لب تاب از بین رفت و در نهایت امر یک خودرو به آتش کشیده شد، نمی دانستم باید ادامه بدهم یا بمانم، آمده ایم برای رفتن اما انگار در این سفر باید سوخت و رفت، آتش گرفت “همانا انسان را در رنج و سختی آفرینش دادهایم” …

به یاد “پیاده راه رنج” افتادم، پیاده راهی مذهبی در سرزمین اورشلیم در بخشی تاریخی به نام؛ Via Dolorosa طریق الآلام مسیری کوتاه، در همان راهی که عیسی مسیح صلیب بردوش، طی کرد و مورد مصائب فراوان قرار گرفت. مسیری برای رنج کشیدن و تحمل کردن، مسیری که از محله مسلمانان فعلی اورشلیم آغاز می شود و پایان آن کلیسای مقبره مقدس است. مسیری برای گردشگران مذهبی با 14 ایستگاه.

اطلاعات بیشتر درباره مسیر راه اندوه؛
نام مسیر؛ پیاده راه رنج Via Dolorosa طریق الآلام
زمان برگزاری بر اساس تقویم میلادی؛ ماه آوریل توصیه شده است اما در همه زمانها برگزار می شود.
برگزار کنندگان؛ مسیحیان کاتولیک
مکان برگزاری؛ کوچه پس کوچه های تاریخی شهر اورشلیم (اسرائیل)
مقصد؛ کلیسای مقبره مقدس در اورشلیم

طول مسیر پیاده؛ 600 متر (امکان برگزاری با خودرو نیست)
آداب مسیر؛ حمل کردن صلیب بر دوش و طی مسیر بدون کفش و با پای پیاده
مسیر از نگاه گردشگری؛ این مسیر با حضور راهنما برای چهار ساعت و به صورت نیم روزه اجرا می شود.
توصیه برای گردشگران؛ کفش مناسب گردشگری شهری، پوشش مناسب برای ورود به مکان های مذهبی (کلیسا)

نکته؛ مصائب مسیح در تمامی کلیسهای کاتولیک در دو سویه دیوار شمالی و جنوبی به صورت نقاشی یا مجسمه، بر روی دیوارها نصب شد است.

اپیزود دوم ؛ پیاده راه های مذهبی جهان؛
به ناگاه به یاد مسیر پیاده روی اربعین افتادم و پیاده روی های دیگر مذهبی، مسیرهایی که باید در ذهن ها ثبت شود تا آیندگان دید بهتری درباره ما داشته باشند، اگر علاقمند به اطلاعات هر مسیر هستید، روی هر مسیر کلیک کنید؛
نکته) سفرنویس یک گورگرد و آرامستان گرد است و تمامی مسیرهای زیر به یک گور، آرامگاه و یا یک آرامستان ختم می شود. پس دوستان آرامستان گرد می توانند در هر کدام از این مسیرها همسفر شوند؛
مسیر پیاده روی اربعین
نام مسیر؛ پیاده روی اربعین Arba’een Pilgrimage
زمان برگزاری براساس تقویم قمری؛ چند روز قبل از چهلمین سالروز شهادت حسین بن علی (امام سوم شیعیان) در ماه صفر
دلیل برگزاری؛ عزاداری برای حسین بن علی ، خانواده و یارانش و گفتگو درباره رشادتهای ایشان
برگزار کنندگان؛ شیعیان مسلمان
مقصد نهایی؛ آرامگاه حسین بن علی در شهر کربلا و کشور عراق
طول مسیر پیاده؛ مسیر اصلی ؛ از شهر نجف تا کریلا 88 کیلومتر. مسیر دوم؛ از شهر بصره تا کربلا 520 کیلومتر. مسیرهای بعدی؛ از هر شهر و کشور با توجه به نیت انجام شده (امکان طی مسیر با خودرو ، هواپیما و … مهیا است اما توصیه نشده است، روزهای آخر و نزدیک به شهر کربلا، استفاده از خودرو برای رسیدن به آرامگاه حسین بن علی امکان پذیر نیست)
آداب و رسوم مسیر؛ هوسهخوانی در طول مسیر و خواندن قصیده ، مرثیه و شعر با نگاه به قهرمانی ، شجاعت، مظلومیت و … حسین بن علی در واقعه عاشورا و سینه زنی، زنجیر زنی ، ذکر مصیبت و … در طول مسیر و اطعام رایگان زیارت کنندگان و برپایی موکبهای پذیرایی در مسیر

نماد مسیر؛ پرچم و بیرق های سیاه و قرمز
مسیر از نگاه گردشگری؛ توری برای این روزها فروخته نمی شود و حضور رایگان است اما تهیه بلیط براری رسیدن به نزدیک ترین مکان پیاده روی از ماههای قبل توصیه می شود
توصیه برای گردشگران؛ کفش مناسب گردشگری شهری، پوشش مناسب اسلامی با توجه به مسئله حجاب در میان مسلمین
محاسن؛ اسکان و غذای رایگان با مهمان نوازی عالی
معایب؛ نبود امکانات بهداشتی و رفاهی مناسب، ازدحام بیش از حد زائرین، احتمال حملات تروریستی
مسیر ناصری سیاه Black Nazarene
نام مسیر؛ مسیر ناصری سیاه Black Nazarene
نامهای دیگر؛ نازاری سیاه نوسترو ، پدر ژسوس ، نازارنو پونگ ایتیم نازارنو
زمان برگزاری براساس تقویم میلادی؛ معمولا نهم ژانویه هر سال میلادی
برگزار کنندگان؛ مسیحیان
مقصد نهایی؛ کلیسای کوچک ناصری سیاه در مانیل فیلیپین

طول مسیر پیاده؛ حدودا 7.5 کیلومتر است اما به دلیل ازدحام جمعیت این مسیر 7.5 کیلومتری حدود 24 ساعت و به صورت مداوم طول می کشد.
نماد مسیر؛ مجسمه چوبی مسیح با صورتی سیاه و لباسی قرمز که صلیبی بر دوش دارد (در اندازه واقعی) و سوار شده بر روی یک کالسکه سرباز و مجسمه های کوچک نمادین در درست مردم

داستان مسیر؛ مجسمه ای چوبی در سال 1660 میلادی در کشور مکزیک توسط یک پیکرتراش ناشناس ساخته و در یک کشتی قرار می گیرد، کشتی دچار حادثه و آتش سوزی می شود اما تنها چیزی که در کشتی سالم می ماند، تندیس مسیح است البته تندیسی که صورتش دودی و سیاه شده است. تندیس مسیح از فیلپین سر در می آورد و فیلیپینی ها بر این باورد هستند که اگر این تندیس را لمس کنند ، گناهانشان پاک خواهد شد و در طول سال بعد بیمار نخواهند شد.

آداب مسیر؛ باید یا پای پیاده این مسیر را طی کرد، پوشیدن لباس نارنجی یا قرمز توصیه شده است، باید در این مسیر سختی کشید و به هر نحو ممکن ، تندیس اصلی را لمس کرد و اگر بتوانید تندیس را حمل کنید ، ثواب بیشتری خواهید برد
مسیر از نگاه گردشگری؛ توری برای این روزها فروخته نمی شود و حضور رایگان است اما به دلیل حضور و جمعیت میلیونی مردم محلی ، مسیر بسیار پرتراکم و شلوغ است و حدود 24 ساعت طول می کشد.

توصیه برای گردشگران؛ در میان جمعیت و نزدیک تندیس حضور نداشته باشید، چون فشار جمعیت باعث مرگ خواهد شد!
مسیر کامینو دِ سانتیاگو Camino de Santiago
نام مسیر؛ مسیر کامینو دِ سانتیاگو Camino de Santiago
نامهای دیگر؛ راه های سنت، راهِ سَنْتجِیمز یا مسیرِ سانتیاگو دِ کامپُستِلّا یا جادهٔ سانتیاگو
زمان برگزاری براساس تقویم میلادی؛ توصیه شده در هفته آخر ژوئیه
برگزار کنندگان؛ مسیحیان
مقصد نهایی؛ آرامگاه یعقوب پسر زبدی و سالومه و برادر یوحنا معرف به سنت جیمز (درگذشتهٔ ۴۴ میلادی) از حواریون و از 12 رسول برگزیده مسیح ، در محدوده خود مختار گالیسیا Galicia در شمال غربی اسپانیا

طول مسیر پیاده؛ طول مسیر بستگی به مبداء زائرین دارد، زائرینی از کشورهای ایتالیا، آلمان، اتریش، فرانسه، پرتغال، انگلستان و … برخی نیز با دوچرخه این مسیر را رکاب می زنند (برخی برای رسیدن به مقصد نهایی از هواپیما ، قطار و خودرو استفاده می کنند)
نکته؛ برخی بر این باورند که کالبد سنت جیمز از طریق دریا و کشتی به اسپانیا منتقل و دفن شده و مسیر ساختگی است.
نماد مسیر؛ صدف

افسانه اول؛ کشتی حامل جسد سنت، در طوفان غرق و جسد در دریا گم شد اما کالبد پس از چند روز به صورت سالم و البته پوشیده شده با صدف و گوش ماهی در ساحل پیدا شد.
افسانه دوم؛ وقتی کشتی حامل جسد به گالیسیا رسید، در گالیسیا یک عروسی بود، اسب حامل داماد رم کرد و با داماد داخل دریا شد، اما با معجزه خداوند هم اسب و هم داماد به ساحل برگشتند در حالی که پوشیده از صدف بودند.
آداب مسیر؛ داشتن یک چوب دستی بزرگ الزامی است ، راه سنت به گفته پاپ بندیک شانزدهم مسیری است معنوی برای توبه و بازسازیِ خود بهمنظورِ رشدِ روح با نگاه فرهنگی و مهمان نوازی ایمان داران و سختی مسیر باعث پاک شدن گناه گناهکاران می شود در پایان مسیر زائرین در کلیسای بزرگ در میدان اصلی کامپوستلا حضور به هم می رسانند.
مسیر از نگاه گردشگری؛ توری برای این روزها فروخته نمی شود و حضور رایگان است اما تهیه بلیط براری رسیدن به نزدیک ترین مکان پیاده روی از ماههای قبل توصیه می شود ، اقامت در هاستل ها و مهمان سراهای مسیر رایگان است.
مسیر اسپانیا در سال 1993 و مسیر فرانسه در سال 1998 در فهرست میراث فرهنگی جهانی یونسکو ثبت (مسیری برای زیارت و شهادت و تبادل افکار و فرهنگ در بین مسیر)
توصیه برای گردشگران؛ کفش مناسب گردشگری شهری، پوشش مناسب برای ورود به مکان های مذهبی (کلیسا) اطلاعات کامل مسیرها در اینجا گنجانده شده است. در پایان سفر زائرین لوح تقدیر و یک پاسپورت زیارتی دریافت می کنند.

مسیر؛ زیارت وروتسوال Wrocław Walking Pilgrimage
نام مسیر؛ زیارت وروتسوال Wrocław Walking Pilgrimage
زمان برگزاری؛ دوم و سوم آگوست هر سال (تقویم میلادی)
برگزار کنندگان؛ مسیحیان
مکان برگزاری؛ شهر وروتسوال در جنوب غرب لهستان و حضور در صومعه جاسناگورا Jasna Góra Monastery
طول مسیر پیاده؛ 230 کیلومتر و 9 روز پیاده روی

آداب مسیر؛ همه افراد شبها باید در چادر شب را صبح کنند و فقط افراد مسن اجازه حضور در زیر سقف و خانه را دارند
مسیر از نگاه گردشگری؛ مسیر به تازگی و در سال 1981 شرع شده و هنوز انسجام کاملی ندارد.
توصیه برای گردشگران؛ کفش مناسب گردشگری شهری، پوشش مناسب برای ورود به مکان های مذهبی (کلیسا)
نام مسیر؛ مارش میرا Marš mira زمان برگزاری تقویم میلادی؛ هشتم تا یازدهم ژولای برگزار کنندگان؛ مردم کشور بوسنی و هرزگوبین (بیشتر مسلمانان) مکان برگزاری؛ قبرستان پوتوچاری شهر سربرنیتسا به منظور گرامیداشت یاد قربانیان نسلکشی سال 1995 توسط نیروهای صربستان طول مسیر پیاده؛ 110 کیلومتر نکته؛ اولین پیاده روی مذهبی در سال 2017 با حضور یک گروه از پزشکان و فعالین اجتماعی و فرهنگی ایرانی آغاز شد آداب مسیر؛ پیاده روی برای صلح مسیر از نگاه گردشگری؛ مسیر کمی کوهستانی و در برخی از نقاط مسیر دارای شیب بسیار است گرمای هوا آزار دهنده است توصیه برای گردشگران؛ کفش مناسب گردشگری شهریمسیر مارش میرا Marš mira
اپیزود سوم، داستان پیران (پیرهای منطفه یزد) از نگاه انجمن موبدان ایران و زرتشتیان؛
پیر از نظر انجمن موبدان؛ برخی از اماكن متبركه را نزد زرتشتیان پیر نامند. اما پیر در لغتنامه ها و فرهنگ ها به معنی مراد، مرشد، پیشوا و راهنما آمده است كه در نزد زرتشتیان نیز مراد راهنماست. پیش از فرو ریختن پادشاهی ساسانیان ، یزدگرد برای حفظ جان خانواده خود، درمنقطهی كویری و متروك كه آن روز جلب توجه نمی كرد و امروز یزد نام دارد (نام كنونی یزد نیز به یادگاری یزدگرد به جا مانده است) جایگاهی تهیه كرد و خانواده خود را كه عبارت از دو پسر (هرمزان و اردشیر) و پنج دختر (نیك بانو ، نازبانو ، پارس بانو ، مهربانو و شهربانو) و همسرش (كتایون) و مروارید نامی (هریش به معنی خدمه) بود، در آن مستقر نمود. پس از آن خانواده یزدگرد برای دور بودن از امواج حوادث ترك دربار و دیار نموده و هر یك به گوشهای و خلوتگاهی پناه بردند و دست نیاز به درگاه پروردگار بخشنده بردند و از آستانش خواهان یاری شدند و خداوند یاری دهندهی درماندگان، دعای آنها را پذیرفت و دریچههای مهربانی خود را به رویشان گشود و سعادت جاودانه را بهره آنها ساخت . هرمزان و شهربانو اسیر به عربستان برده شدند . بقیه خانواده بعد از جدا شدن از همدیگر هر یك به سویی گریختند .
شادروان موبد مهرگان چنین می نویسد : چنان پیداست كه در اواخر شاه یزدگرد بن شهریار اولادان او كه از گردش چرخ كجرفتار از دست ظالمان فرار كرده و هر یك به رنج و سختی به كوه و بیابان پناه بردهاند و به امر خداوندی غایب شدهاند كه اكنون آنجا را زیارتگاه مینامند.
این اماكن دارای مقدار زیادی آب بوده و حتی اكنون مجرا و سوراخ هایی وجود دارد كه نشان میدهد كه در گذشته خیلی دور آب از آنها جاری بوده و در نتیجه آنجا منطقه ای سبز و خرم و با صفا بوده است. در آبان یشت آمده كه وقتی ایران شكست خورد، عده ای از خاندان یزدگرد فرار كرده به این نقطه آمدند و در این دره سبز كه كوه سر به فلك كشیدهای در آن قرار داشت، از بیگانگان در امان بودند . همچنین اینجا در پیرامون كویر جای داشت كه این یك برتری بود.

پیران از نگاه مرحوم رستم بلیوانی، رئیس سابق انجمن زرتشتیان شریف آباد
پیران از نگاه مرحوم رستم بلیوانی، رئیس سابق انجمن زرتشتیان شریف آباد
بر اساس شواهد و اسناد تاریخی و مذهبی در زمان سلطنت یزدگرد سوم قبل از حمله اعراب به ایران، آخرین شاه ساسانی، اوضاع ایران دچار آشفتگی شد و وی را ناگزیر کرد تا برای حفظ امنیت خود و خانواده اش چاره ای بیندیشد. وی پس از تامل بسیار و سنجیدن موقعیت و شرایط، تصمیم گرفت تا از مدائن به یزد کوچ کند و دستور داد تا شهری مستحکم با حصار و برج و خندق برای محافظت از او و خاندانش بنا شود. آنچه که امروز با نام یزد می شناسیم همان شهر مستحکم بوده که با گذشت زمان به شکل امروزی خود در آمده و به احتمال آثار برج و حصار به جا مانده در محله یزاران، نشانی از همان دوران باشد. یزدگرد که از پیروان دین زرتشت بود به همراه همسرش کتایون، فرزندانش و خدمه ای به نام مروارید به شهر یزد وارد شد، او هفت فرزند داشت که شامل 2 پسر به نام های هرمزان و اردشیر و پنج دختر به نام های شهربانو، پارس بانو، مهربانو، نیک بانو ( حیات بانو ) و نازبانو هستند. یزدگرد به جنگ با سپاه مسلمانان پرداخت اما در رسیدن به پیروزی ناکام ماند و به خراسان فرار کرد. در خراسان، مرد آسیابانی او را به قتل رساند و خبر مرگ شاه ساسانی به یزد رسید، خانواده وی برای در امان ماندن از شر دشمنان از یکدیگر جدا شدند و هر یک به گوشه ای از یزد گریختند. در میان فرزندان، هرمزان و شهربانو که پسر و دختر بزرگ یزدگرد بودند دستگیر و به عنوان کنیز و غلام به عربستان فرستاده شدند. پارس بانو و مهربانو به سمت شمال غربی یزد رفتند اما در حدود ارجنان (روستایی از توابع بخش عقدای شهرستان اردکان ) با هم خداحافظی کردند. مهربانو به سمت شهر عقدا به راه افتاد و در اثر گرسنگی و رنج راه درگذشت، جسد وی در گوشه باغی در عقدا به خاک سپرده شد که امروزه به «مزرعه مهر» شهرت دارد. مردم آن منطقه نیز آن را با عنوان محل مهربانو می شناسند و با روشن کردن شمع، یادش را زنده نگه می دارند.

پارس بانو با گریز به غرب عقدا به روستایی به نام زرجوع می رسد و در کوهی غایب (پنهان) می شود، امروزه در این مکان، زیارتگاهی وجود دارد که شکاف سنگیِ موجود در آن را محل غایب شدن پارس بانو می دانند. گفته می شود در گذشته، لباس مقنعه مانندی در شکاف سنگ دیده می شده که آن را برای تبرک از کوه جدا کرده و حفظ کردند، اردشیر، پسر کوچک یزدگرد به همراه مادرش کتایون راه خرابه های شرقی یزد را در پیش می گیرند. کتایون در پشت حصار یزد در درون چاهی می رود که امروزه به زیارتگاه «ستی پیر» معروف است و در شهر یزد قرار دارد، اردشیر هم در شرق یزد در محلی که امروزه زیارتگاه «نارستانه» نام دارد در میان کوه، غیب می شود. نازبانو به سمت جنوب یزد می رود و در کوه تیجنگ غیب می شود که آن محل نیز به زیارتگاه « پیر نارکی» شهرت دارد. نیک بانو و مروارید (خدمه یزدگرد سوم و خانواده اش) در بیابان از هم جدا می شوند و هر یک به سوی مقصدی تازه به راه می افتند که مروارید در کوهی در 17 کیلومتری اردکان ناپدید می شود که امروزه به نام « کوه هریشت» شناخته می شود و نزد زرتشتیان از قداست خاصی برخوردار است. نیک بانو به سمت کوهی در 37 کیلومتری شرق اردکان در حرکت بود که در راه، سیاهی دشمن را مشاهده می کند و با ترس و گریه از کوه بلند و خشکی بالا می رود، دشمن به او می رسد و به قصد گرفتن او جلو می رود. اما در این لحظه این بانوی پاکدامن، آهی از دل می کشد و نگاهی به کوه می اندازد و می گوید: «مرا چون مادری مهربان در آغوش خود بگیر و از دست دشمنانم برهان». با گفتن این جملات، شکافی در کوه پدید می آید و نیک بانو را به درون می کشد و دشمن پس از دیدن این اتفاق، از آن محل دور می شود. روایت است که چوپانی در همان نزدیکی، گله خود را گم می کند و در پی آن می گردد، پس از جست و جوی زیاد خسته می شود و تشنه و گرسنه به آن کوه می رسد و از قطره آبی که از دیواره سنگی آن بر زمین می چکیده، سیراب می شود و از خستگی به خواب می رود. در خواب بانویی فرهمند را می بیند که گله اش را در پناه خود گرفته است و از آن محافظت می کند، بانو به او می گوید:« در این محل اتاقی به نام من بساز و شمع و چراغ بیفروز و به دیگران نیز خبر بده که چنان کنند». وی از خواب بر می خیزد و گله اش را می بیند که سالم است، از شادی بسیار به سراغ بزرگان زرتشتی می رود و به کمک آنها این زیارتگاه را بنا می کنند. برخی روایات نیز گم شدن گله را انکار می کنند و معتقدند نیک بانو به خواب یک چوپان آمده و از او خواسته تا زیارتگاه پیر سبز را بسازد.

این کوه، امروزه چک چک نام دارد و محل غیب شدن نیک بانو است و به عنوان مقدس ترین آتشکده و زیارتگاه زرتشتیان شناخته می شود و در این محل نیز آثار لباس وی وجود داشته که برای تبرک کنده شده است. آب و درخت 2 عنصر شکوهمند این زیارتگاه هستند اما وجود آنها در این کویر خشک،؛ کمی دور از ذهن به نظر می رسد. برای برخی زرتشتیان، حضور این 2 عنصر به معجزه ای شبیه می ماند که برای سبز نگه داشتن یاد نیک بانو دختر یزد گرد سوم رخ داده است. برخی از پیروان این آیین کهن معتقدند که نیک بانو در حال گریز از دشمنان بوده و در این محل از اهورامزد(خدا) طلب کمک می کند، دهانه ای در کوه باز می شود و دختر را به درون می کشد اما به هنگام بسته شدن دهانه، قسمتی از چوبدستی وی بیرون می ماند، پس از مدتی از بالای این کوه بی آب و علف قطره آب مانند اشک چشم یتیمان و ستم دیدگان به زمین می چکد و آن عصا تبدیل به درختی تنومند می شود . جوشش آب به قدری بود که اگر مسافری از آنجا عبور کرد، سیراب شود اما اگر جمعیت بیشتر یا گله گوسفندی به آنجا می رسید میزان آن بیشتر می شد تا به همه برسد. بعضی از زایران، آب جاری در این زیارتگاه را قطره اشک نیک بانو می دانند و معتقدند او در جایی که از نظرها پنهان است نشسته و اشک می ریزد. اشک او از دیواره های این زیارتگاه می چکد و به همین دلیل بسیاری برای تبرک از آن استفاده می کنند.
اپیزود چهارم ؛ واقعیت پیر در ایران؛
اماکنی که با نام پیر در استان یزد هستند و زرتشتیان به آنها دیدارگاه یا پیرانگاه (پیرون PIROUN به گویش محلی) می نامند، نه آتشکده است و نه جای دفن شدن تنی. این اماکن ، تنها یادگاری است از انبوهی از رویدادها یا کارکردهای تاریخی که شاید حتی ریشه در پیش از دوره ساسانیان داشته باشد و شاید ریشه پیدایش این مکان های مقدس به آیین مهری یا میتراییسم باز گردد و ستایش مکان آب و چشمههایی باشد که در محیط خشک و بیابانی یزد بسیار ارزشمند شمرده می شدهاند. دیگر نقش این مکانها به عنوان جایگاه پناهگیری گریزندگان دیگر اندیش (چه میتراییست و چه زرتشتی) از گزند حاکمان وقت بوده است در طول تمام تاریخ. و شاید این مکانها پناهگاهی بودهاند (بین راهی) برای راهیان مهاجرت از سرزمینهای زیر فشار حکم رانان به سرزمینی دور …
خلاصه امر ، پیران یزد جایگاهی است برای وحدت جامعه زرتشتی در آینده ی نزدیک
اپیزود پنجم ؛ معرفی هفت پیر؛
بهانه اصلی این گزارش سفر، تهیه پرونده ثبتی هفت پیر و اماکن پیرامونی آنها و مسیرهای گردشگری این هفت پیر به عنوان یک مجموعه اثر جهانی است، هفت پیری که می تواند پلی باشد میان زرتشتیان ایران زمین و پاسداشت ارزش معنوی آنها در جهت رونق گردشگری هفت پیر به نامهای ؛ زیارتگاه پیرنارستانه ، زیارتگاه چک چک ، زیارتگاه پیرنارکی ، زیارتگاه پارس بانو ، زیارتگاه ستی پیر ، زیارتگاه پیر هریشت و زیارتگاه پیر مهربانو

یک راه بهتر و عالی تر اگر می خواهید نقشه آنلاین اماکن فوق را بر روی گوگل مپ ملاحظه کنید اینجا را کلیک کنید. سپاس بی کران از استاد پویان مقدم
1) زیارتگاه پیرنارستانه
زیارتگاه پیرنارستانه
نام های دیگر؛ پیر نورسته، پیر نارسون و پیر نارسونه نیز شناخته می شود.
آدرس پیرنارستانه؛ در 30 کیلومتری شرقی شهر یزد ، پشت کوه دربید، در ارتفاعات بین خرانق و یزد
تقدس؛ اردشیر پسر یزدگر در این کوه از دیده ها پنهان شد

باور زرتشتیان؛ در زمان سلسله طاهریان، یک شکارچی زرتشتی که به دنبال آهو بوده است، به این محل می رسد و به دلیل خستگی مفرط به خواب می رود. در خواب خود مردی نورانی را می بیند که از او می خواهد زیارتگاهی را در آن مکان بنا کند. از آن زمان تا کنون، این زیارتگاه را با نام پیر نارستانه می شناسند. تاریخ زیارت؛ 2 تیر تا 6 تیر ماه هر سال به مدت 5 روز
نکته؛ این اثر در ۱۷ خرداد ۱۳۷۸ با شماره ثبت ۲۳۵۵ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید
2) زیارتگاه چک چک
زیارتگاه چک چک
نامهای دیگر؛ پیر سبز ، چکچو (از میان شکاف این صخره ها، همواره آب چکه می کند. به همین دلیل، این زیارتگاه را چک چک یا چکچو می نامند)
آدرس چک چک؛ ۴۳ کیلومتری اردکان، کوه چک چک ، در میان کوه های انجیر
تقدس ؛ نیک بانو، دختر یزدگرد سوم در این کوه از دیده ها پنهان شد
باور زرتشتیان؛ نیک بانو به خواب چوپانی می رود و از او می خواهد، پیر سبز را به یاد او بنا کنند.

تاریخ زیارت؛ از ۲۴ خرداد به مدت چهار روز
آداب جشن؛ نیایش اهورامزدا، اوستا خوانی و پختن نوعی آش و کمک به مستمندان
نکته؛ در سال 1394 درخت چنار کهنسالی چکچک با شماره 269 در فهرست میراث طبیعی ملی کشور به ثبت رسید است.
زیارتگاه پیر نارکی آدرس پیر نارکی : یزد، ۲۰ کیلومتری شمال غربی مهریز، دامنه کوه غربی تیجنگ، نزدیک دره زنجیر، زیارتگاه پیر نارکی مهریز تقدس ؛ نازبانو ، دختر یزدگرد سوم در این کوه از دیده ها پنهان شد تاریخ زیارت؛ 12 تا 16 امرداد نکته؛ آیین دینی زیارت پیرنارکی زرتشتیان ایران در سال 1397 در فهرست آثار ناملموس ملی با شمارهی 15 به ثبت رسید.3) زیارتگاه پیر نارکی
5) زیارتگاه ستی پیر
زیارتگاه ستی پیر
نامهای دیگر؛ قلعه اسدان
آدرس زیارتگاه ستی پیر؛ یزد، بلوار دهه فجر، منطقه مریم آباد، زیارگاه ستی پیر یزد (قلعه اسدان)
تقدس ؛ ستی پیر ، دختر مهربانو و نوه یزدگرد سوم از ترس اعراب خودش را داخل چاهی می اندازد.

باور زرتشتیان؛ سال ها بعد یک زرتشتی برای زیارت به خراسان می رود و چون متوجه می شوند که او زرتشتی است و خلاف شرع است که به زیارت برود، دستور قتل او را صادر می کنند. فرد زرتشتی در حال دعا به درگاه خداوند به خواب می رود و در خواب میبیند که چند چهره نورانی به او می گویند که ما همه با تو هستیم و دعایت مستجاب شد. برخیز و در این مکان عبادت گاهی بنا کن. فرد زرتشتی بیدار شده و خود را در کنار چاهی می بیند. او با کمک یکی از مجتهدان شهر یزد، اجازه ساخت این بنا را می گیرد و آن را در کنار چاه معروف می سازد. زرتشتیان اعتقاد دارند با بستن نخ به طناب این چاه، حاجت می گیرند و خواسته هایشان برآورده می شود.
تاریخ زیارت؛ 24 خرداد
نکته؛ زیارتگاه ستی پیر، در تاریخ ۲۵ اسفند سال ۱۳۷۹ با شماره ۳۳۵۷ به عنوان اثر ملی، به ثبت رسیده است.
6) زیارتگاه پیر مهربانو
زیارتگاه پیر مهربانو
نامهای دیگر؛ مزرعه مهر
آدرس؛ شهر عقدا، کوچه صحرای پنجم
تقدس؛ محل دفن مهربانو دختر یزگرد سوم
باور زرتشتیان؛ مهربانو از ترس اعراب به سمت شهر عقدا به راه افتاد و در اثر گرسنگی و رنج راه درگذشت، جسد وی در گوشه باغی در عقدا به خاک سپرده شد.

زیارت؛ زرتشتیان با روشن کردن شمع، در کنار مزارش ، یادش را زنده نگه می دارند.
7) زیارتگاه پیر هریشت
زیارتگاه پیر هریشت
نامهای دیگر؛ مروارید بانو ، گوهربانو ، هریش به معنی خدمه است
آدرس زیارتگاه پیرهریشت؛ در ۱۵ کیلومتری شرق اردکان، جاده چوپانان، زیارتگاه پیر هریشت اردکان
تقدس؛ گفته می شود اینجا محل ناپدید شدن، مروارید (در برخی روایات گوهربانو) ندیمه دختر یزدگرد سوم ساسانی است،

باور زرتشتیان؛ بعد از گذشت سال ها ندیمه بر کودکی نمایان شده و از او می خواهد که با پدرش صحبت کند و پیرهریشت را بنا کند.
تاریخ زیارت؛ 25 فروردین و آماده سازی برای جشن هیرومبا
اپیزود ششم، جشن هیرومبا، جشنی برای مردگان؛
نکته مهم؛ نوشته های سفرنویس باید به مرگ یا گورستان ختم شود البته بماند هنوز گزارشم تمام نشدهاما جشن مردگان بهانه خوبی بود برای نوشتن
تاریخ جشن هیرومبا ؛ آغاز جشن 25 فروردینماه هر سال (برخی از زرتشتیان بر این باورند که هیرومبا، سدهای است که به دلیل محاسبه نشدن کبیسه در فروردینماه برگزار میشود)
آداب و رسوم جشن هیرومبا؛ بعد از ظهر روز 25 زرتشتیان شریف آباد پیاده به سمت پیر زیارتگاه هریشت حرکت می کنند و پس از زیارت پیرهریشت، شب را در خیلهها (اتاقهایی در زیارتگاه برای استراحت ساخته شده است) صبح می کنند. هنگامیکه پاسی ازشب گذشت جوانان زرتشتی در خیله های پیر هریشت به جشن و رقص و پایکوبی می پردازند.
مسیر رسیدن به هیرومبا؛ 16 کیلومتر
سپیده دم روز دوم یعنی 26 فروردین اوستای گاه «اوشَهن» را میخوانند و پس از خوردن نان سیروگ به بیابانهای پیرامون پیرهریشت می روند و هیزمهایی به نام غیزل را جمع آوری می کنند، برخی در خیله ها می مانند و با گوشتهای قربانی آبگوشت آماده می کنند.

مردان و جوانان به بیابان های اطراف پیرهریشت رفته و بوتههای هیزم که غیزل نامیده میشود را کنده و جمع میکنند. برخی در خیله همچنین شماری از بانوان و مردهای خانواده نیز در خیلهها میمانند تا با گوشتهای قربانی شده، خوراک نیمروز که آبگوشت است را آماده کنند.
غذای دیگری که در این روز آماده می شود، کلیه است؛ کلیه یک غذای خوشمزه و اصیل شریف آبادی است که از پختن اعضای مختلف گوسفند از قبیل: گوشت , جگر , دل , قلوه و سیب زمینی وپیاز بدست می آید.

سپس تازه دامادها، پدرزنها و پدرهای جدید و کسانی که برای اولین بار به زیارت پیرهشت آمده اند را روی دست بلند می کنند و چوب می زنند. خانواده افارد فوق باید به جمع پیشکش و هدیه ای بدهند تا فرد مور نظر کمتر چوب بخورد. عصر همان روز پس از زیارت همه به سمت شریفآباد راهی میشوند و هیزمهای جمع شده را به شریف آباد منتقل می کنند . در غروب جوانها و بزرگترها در دو ردیف دور هیزم ها جمع می شوند و نام درگذشتگان را می آورند و برای روان آنان آرامش درخواست می کنند.
زرتشتیان در حالی که دست بر شانهی یکدیگر دارند به سوی زمین خم شده همه هم آوا هیرومبا میگویند. این آیین آمرزیدهباد ادامه دارد تا هنگامی که نام همهی درگذشتگان تمام شود. آنگاه، موبد با آتشی که از آتش ورهرام آورده، هیزمها را به آتش میکشد و زنان زرتشتی مقداری از آتش را با خود به خانه ها می برند و با آن غذا می پزند و آتش را در آتشدان گذاشته و کندر و اسفند دود می کنند. جوانان زرتشتی به مدت دو شب به درب خانه های افراد می روند و با گفتن هیرومبا روانشادی برای درگذشته خانه طلب می کنند و بانوی خانواده پیشکش هایی مثل خشکبار، قند، نقل و …به جوانها می دهد. جوانها در درب خانه چنین شعری می خوانند؛
شاخ، شاخ هرمنی، هر که شاخی بدهد، خدا مرادش بدهد، هر که شاخی ندهد، خدا مرادش ندهد.
در نهایت امر؛ جوانها هدیه های دریافتی را مخلوط و دوباره در میان خانه همکیشان توزیع می کنند. صبح روز سوم یعنی 27 فروردین زنان آتش را به موبد بر می گردانند و موبد آتش را آتش ورهرام می سپارد.
هیرومبا به معنی؛ “آموزشی برای من” است و به این معنی است که هم به یاد افراد درگذشته هستیم و هم به یاد بازماندگان و شهریار هیربد نگارندهی کتاب جشن در وادی کهن، واژهی هیرومبا را «راستی نیرومند باد» یا «راستی پرفروغ باد»، «روشنایی این خانه پایدار باد»، معنی کرده است.
نکته ؛ در شب 15 رمضان اهالی نوش آباد کاشان با خواندن دعایی به نام هوربابا (هوم بابا) آروزی سلامتی برای کودک خانواده می کنند و از خانواده هدیه می گیرند دقیقا چیزی شبیه به مراسم جشن هیرومبای زرتشتیان با خواندن این شعر؛ این شاخ، شاخ درمنه، کنده به شاخ درمنه، هر که در این را بده، علی نجاتش را بده
اپیزود هفتم، اپیزود آخر، پیاده راه هریشت؛
قصدم دل سپردن به جاده بود، در مسیری که سالها پیش، هم سرزمینی های زرتشتیم رهسپار سفری معنوی می شدند در دلِ تاریخ، بهانه ای برای جمع شدن و کنار هم بودن، جمعی که دیگر نبودند، جمعی که خواستیم نباشند، رفتند، رفتند در جاده ای بدون بازگشت، رفتند به سرزمینی دور، دور از ایران …
برای این سفر، یعنی همان سفرِ پیادهِ پیرهریشت، نیاز به ره توشه بود، به اولین دوست زرتشتی تماس گرفتم، فرزاد جان عزیز، فرزادی که ؛ تنها بازمانده خانواده ای بزرگ بود، مانده است که ایران را بسازد، آن طور که اجدادش ساختند … فرزاد اولین کد دانایی سفر را داد، آدرس نوادگانِ قدیمی ترین خادم زیارتگاه پیرهریشت، سرشار از شوق سفر بودم ، برای رسیدن به معشوق. اما … اما انگار باید این سفر مسیح وار نوشته شده می شد، پر از مصائب مسیح، نمی دانم اپیزود اول را خوانده اید یا نه! اما باید رفت.
قرارمان ساعت 10.20 صبح بود برای دیدار بانو شهناز شیرمردی، اما یک سوال ذهنم را درگیر کرده بود، وقتی برای وعده کردن با بانو شهناز در تماس بودم، گفت؛
جمشید (همسرشان) رفته است اردکان و منزل نیست! اما مشکلی نیست شما تشریف بیاورید!! آدرس را یادداشت کنید؛ شریف آباد ، کنار آب انبار !!!!!
سوالی که ذهنم را درگیر کرده بود، این بود؛ شریف آباد که در دلِ اردکان است! اصلا یکی از محله های اصلی اردکان، چرا گفت؛ جمشید اردکان نیست!! راس ساعت مقرر به درب منزل رسیدم، پلاک هفت بود با 17 نمی دانم اما انگار این عدد هفت با من در حال بازی کردن بود، جلوی در آب پاشی شما بود و بانو شهناز جلوی در ایستاده بود تا من برسم. با استقبالی گرم

وارد اولین اتاق از سمت راست شدیم، اتاقی پُر از تصویر آدمها، انگار پرت شده بودم وسط تاریخ، با دمنوش زعفران که بانو شهناز ریخت، محفل گرم بود، گرمتر شد. گل می گفت بانو شهناز، خاطره ها بسیار بود و شنیدنی، یکی از یکی شیرین تر، اما برخی از خاطره تلخ بود، زهر بود، اما باید شنید که از یادها نروند
قرارمان این بود، که درخصوص خاطرات پیاده راه زیارتگاه هریشت گفتگو کنیم، پیاده راهی که هر زرتشتی شریف آبادی حداقل یک بار آن را تجربه کرده بود، اما این بار خاطره را از زبان نوادگان قدیمی ترین خادم زیارتگاه پیرهریشت می شنیدم… دینیار خداداد سهرابی معروف به دین خادی همسرش بانو گلبانو کیزادی

تصویر دین خادی و همسرش را روی دیوار دیده بودم، اما صدایشان را از زیان نوه اش بانو شهناز می شندیم، خادمینی که بدون نگاه مالی ، خدمت به پیر را سعادت می دانستند. اما انگار در زمان حالِ حاضر، میزان حقوق ، میزان حضور در زیارتگاه ها و پیران را مشخص می کرد.
در میان گفتگو ؛ تکنولوژی من را شگفت زده کرد، دوستی از آمریکا، فیلمی از دین خادی که یک توریست آلمانی در دهه 30 از او گرفته بود را ارسال کرد. من و بانو شهناز هر دو دیدیم و لذت بردیم البته بانو شهناز قبلا فیلم را دیده بود.دینیار خداداد سهرابی معروف به دین خادی
جشمیدخان، همسر بانو شهناز که با دوچرخه بیرون بود به منزل رسید، گرم تر و مهمان نواز تر از همسرش، او هم از خاطراتش و پیاده روی هایی که به پیرهریشت داشت گفت، از نذری که کرده بود، نذر کرده بود تا از تهران به اردکان رسید، راهی مسیر پیرهریشت شود.
می گفت؛ ساعت سه نیمه شب بود ، با قطار رسیدم ایستگاه راه آهن اردکان، اما نذر کرده بودم که یک راست خود را پیاده ، به پیرهریشت برسانم، 25 کیلومتری می شد و باید در بیابان می رفتم، بیابانی بدون جاده ، رفتم ، رسیدم ، حتی به حاجتم!
جمشید خان از مادرش گفت؛ بانو دولت، بانویی که تا 80 سالگی هرسال این مسیر پیاده را می رفت، برای من باور ناپذیر بود اما انگار راه سپردن به سوی پیر، فقط یک دل معشوق می خواست.

با جمشید خان راهی شدیم در جمعی زرتشتی تا خاطرات آنها را هم درباره مسیر پباده راه هریشت بشنویم، هم نذرها جالب بود و هم حاجت ها؛
یکی برای باردار شدن رفته بود، یکی برای زنده ماندن، یک می گفت؛ امتحانم را بد دادم و نذر کردم و با دوچرخه بروم زیارت پیرهریشت، یکی با پسرش که هم اکنون در جمع ما نبود، برای قبول شدن در کنکور راهی این مسیر شده بود … داستان ها شنیدنی بود
وقتی جمع متوجه شدند که من راهی پیرهریشت هستم، شدم نایب الزیاره جمع … مسئولیت سختی بود. اصلا قبلا از سفر با هر دوست زرتشتی که قصد سفرم را در میان گذاشته بودم، پیش آپیش به من زیارت قبولی می گفتند و به من می گفتند؛ به جای ما هم زیارت کن، دوستانی در تهران، آلمان، کانادا، آمریکا و …
دوباره به خانه بانو شهناز برگشتیم، بانو شهناز ره توشه سفر برایم مهیا کرده بود، داشت باورم می شد، که قرار است واقعا به زیارت بروم. شیرینی، انار، تخمه و … بانو شهناز یک سبد خرما هم داد، سه نوع خرما داشت ، گفت این خرماها ثمره نخل های دین خادی است! نخل های داخل حیاط ! گفت این خانه هم توسط دین خادی ساخته شده!! باورم نمی شد داخل خانه دین خادی بودم. دیوارها با من صحبت می کردند.

توشه سفر کامل مهیا شده بود، باید راهی جاده می شدم تا از شریف آباد خارج شدم تابلوی بزرگی دیدم؛ “به بین الحرمین شریف آباد خوش آمدید” !!! چند قدم جلوتر کلی افغان دیدم!! اینجا اردوگاه افاغنه بود، اجازه بدهید چیزی را با شما در میان بگذارم؛

محله شریف آباد 289 خانه دارد که متعلق به زرتشتی ها است، در حال حاضر 28 خانه ساکن دارد و مابقی خالی هستند، وارد هر خانه که می شوی دو دیوار پر از عکس می بینی، دیوار اول عکس آدمهایی است که؛ رفتند و نیستند و دیوار دوم، عکس آدمهایی است که رفتند اما هستند! زرتشتی های شریف آباد می خواهند باشند اما نیستند! اما در اردوگاه افاغنه 5000 هزار آدم هستند که نمی خواهند باشند …
تازه فهمدیم چرا روز اول بانو شهناز گفت؛ جمشید اردکان است! اردکان را شهر خودشان نمی دانند، وطنشان شریف آباد است. زیاده گویی نکنم ، به مسیر پیاده راه پیرهریشت برگردیم ، به اردوگاه افاغنه رسیده بودم، اردوگاهی با بیش از 5000 هزار نفر جمعیت از قومهای پشتو و تاجیک و البته یک خانواده ازبک، اردوگاهی که هم اکنون اسمش را گذاشته اند مهمان سرا ، اما مردم اردکان به آنجا می گویند؛ کشتارگاه

وارد جاده بیرون شهر شدم ، باید به دنبال جاده فرعی پیرهریشت می گشتم، تابلو را که دیدم خوشحال بودم، چند کیلومتری که رفتم به یک آب انبار رسیدم ، آب انباری که توسط یک زرتشتی بنا شده بود، برای تشنه لبان مسیر پیر هریشت، تشنه لبانی که پیاده دل به جاده معشوق سپرد بودند، چقدر واژه ها تکراری بود.

قمقمه خود را پر از آب کردم و دوباره راهی مسیر شدم، چند کیلومتری که رفتم، احساس شرم کردم، همه این مسیر را پیاده میرفتند و تو نایبت الزیاره کلی آدم زرتشتی هستی، ماشین را خاموش کردم و کوله را برداشتم، میخواستم پیاده راه را تجربه کنم، تجربه خوبی بود.

به پیر هریشت رسیدم، باید از تونل سبزی عبور می کردم، یاد فیلم مسیر سبز فرانک دارابونت افتادم، خیله های فراوانی بود که بخش بالایی همه کتیبه های خیله ها که نوشته بودند در زمان محمدرضای پهلوی پاک شده بود و یا با رنگ پوشیده شده بود! قدیمی ترین خیله را پیدا کردم، ویرانه شده بود، نمی دانم چرا ؟

خادم پیرهریشت به استقبالم آمد، نامش مهربان بود، می گفت؛ چون بیمار بوده، نذر کرده، چندی خادم پیر باشد، با هم پله ها را بالا رفتیم، اولین وظیفه سفرم را انجام دادم، یکی از نوادگان بانی و معمار پله ها که هم اکنون در انگلیس بود، از من خواسته بود که عکسی از پله ها و کتیبه پله تهیه و ارسال کنم، که انجام شد.
وارد پیر شدم، دومین وظیفه ای که بر دوشم بود را انجام دادم ، ریختن وجه نقد به صندوق پیر، نذری که دوستان زرتشتی به عهده من گذاشته بودند. سومین کار از همه سخت تر بود، نایب الزیاره بودن …

بزرگترین گزند و آسیب برای یک ملت این است که بخشهایی از فرهنگ و تمدن خودش به مرور زمان از یاد او پاک شود و آن را به یاد نداشته باشد.
فرصت کوتاه بود باید بر می گشتم و می نوشتم، دل کندن سخت بود، اما باید رفت.
ته نویس) این گزارش تقدیم می شود به دوست عزیز اردکانیم؛ رضا ملاحسینی اردکانی، سپاس بی کران که این فرصت را مهیا کردید تا درباره این هفت پیر نوشته شود، امیدورام با کمک شما زمینه ثبت ملی و جهانی این آثار مهیا گردد. سپاس دوباره
همسفران
با ما همسفر باشید
بسیار عالی. زحمات از شما طبق معمول. لمیدن و کیف کردن از ما. صد سپاس استاد جان⚘💚🤝