اول یک دوست برایم فرستاد، بازش نکردم، یک همسفر فرستاد، بازش نکردم، در کانال انسانشناسی دیدم، بازش نکردم، دوست دیگر و خالق اثر فرستاد، باز هم، جرات نکردم بازش کنم، نزدیک به دو دهه است در گورستان ها قدم می زنم، اما جرات رفتم به قطعه گودکان را ندارم، چون پدرم … بعد از چند روز، امروز فقط خواندم، اما با ترس پدرانه و اشک ریختم …
تجربهی یک روز عکاسی در قطعه کودکان بهشتزهرا (تجربه ای که دوست ندارم)
ادامه ...