تورهای سفرنویس

tour-image

عضویت در سفرنویس

register-image
register-image

قبرستان عاشقان

قبرستان عاشقان کجاست؟ سوالی که شاید خیلی ها فکر می کردند، نام داستانی است برای رمان عاشقانه! از هتل محل اقامت شروع کردم، قبرستان عاشقان کجاست؟ جوابی نگرفتم! داخل شهر مشهد از مردم پرسیدم، قبرستان عاشقان کجاست؟ باز هم بدون جواب بود! در تاکسی، قبرستان عاشقان کجاست؟ در اتوبوس و مترو، قبرستان عاشقان کجاست؟ در جاده ای قدیمی، قبرستان عاشقان کجاست؟ همه بدون جواب بود…! شاید قبرستانی برای عاشقان وجود ندارد!! شاید …
نکته اول) این گزارش من، هیچ شباهتی به گزارشهای قبلی ام ندارد!
برای پیدا کردن قبرستان عاشقان، تنها بودم! مسافر شهر مشهد بودیم و همسرم جایی دیگر عشق بازیی می کرد، در حرم امام رضا. من هم به دنبال قبرستان عاشقان بودم، این آرامستان گردی کمی با آرامستان گردی های دیگر متفاوت بود، چون تنها یک اسم شنیده بودم “قبرستان عاشقان” فقط می دانستم که در مسیر شهر توس، می توانم نشانی از آرامستان عاشقان بگیرم، همین!

باغمزار ویرانی در سال 1382 از دید شرقی و جنوبی
باغمزار ویرانی

واژه قبرستان و عاشقان، کمی بار سفر را سنگین می کرد، دیشب باغ مزار ویرانی را دیدم، نام آنجا هم کمی غیر متعارف بود؛ باغ، مزار و ویرانی سه واژه ای که نباید کنار هم باشند! پرسشهایم از همان هتل شروع شده بود و بدون جواب، فقط یک دوست گفته بود که قبرستان عاشقان در جاده قدیم قوچان است! مطمئن بودم، تنها از مردم بومی می توانم پاسخم را بگیرم. پس استفاده از آژانس و ماشین شخصی را کنار گذاشتم، سوار تاکسی شدم، سوالم را مطرح کردم؛ قبرستان عاشقان کجاست؟ راننده تاکسی گفت اینجا همه عاشق امام رضا هستند!
تصمیم گرفتم با مترو به پایانه خروجی شهر بروم و از راننده های اتوبوس برون شهری، دنبال جوابم باشم، مترو مشهد، خلوت، آرام و … بود، در مترو با چند نفر همکلام شدم، قبرستان عاشقان کجاست؟ باز هم بدون جواب بود و کمی نگاه ها متفاوت تر! به پایانه اتوبوس ها رسیدم، شروع کردم به پرسش از راننده ها؛ قبرستان عاشقان کجاست؟ هیچ کسی پاسخی برایم نداشت! دلسرد نشدم، تا الان از حدود 30 تا راننده پرسیده بودم، هیچکس نمی دانست، قبرستان عاشقان کجاست؟!!

مترو شهر مشهد
مترو شهر مشهد

زندگي به مرگ گفت: چرا آمدن تو رفتن من است؟ چرا خنده ي تو گريه ي من است؟ مرگ حرفي نزد!! زندگي دوباره گفت: من با آمدنم خنده مي آورم و تو گريه، من با بودنم زندگي مي بخشم و تو نيستي و مرگ ساکت بود! زندگي گفت: رابطه ي من و تو چه احمقانه است!!! زنده کجا، گور کجا؟ دخمه کجا، نور کجا؟ غصه کجا، سور کجا؟ اما مرگ تنها گوش مي داد!! زندگي فرياد زد: ديوانه، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟ و مرگ آرام گفت: تا بفهمي که تو و ديوانگي و عشق و حسرت چه بيهوده هستید!!

ساعتها می گذشت و نشانی از قبرستان عاشقان نبود! شاید عاشقان، راهی را که رفته بودند، پشت سر خود ویران کرده، تا هیچ کس به آنجایی که آنها رسیده بودند، نرسد! مگر مرگ پایان عشق است؟! یک اتوبوس تازه رسیده بود، به طرف راننده دویدم، پرسشم را مطرح کردم، قبرستان عاشقان کجاست؟ گفت؛ خط شماره … را سوار شو، ایستگاه … پیاده شو، بعدا خط عوض کن و خط شماره … را، در ایستگاه … پیاده شو، آنجا که رسیدی بپرس، راهنمای ات می کنند! آنقدر سریع گفت که باور کنید، شوکه شدم! باید اعتماد می کردم.
نکته دوم) الان که گزارش را می نویسم، نه نام خطوط اتوبوسرانی خاطرم هست و نه ایستگاه ها، فقط خاطرم ماند که باید در جاده قدیم قوچان در کنار خیابان طوس 97 پیاده شوم!

توس 97 ابتدای مسیر قبرستان عاشقان
توس 97 ابتدای مسیر قبرستان عاشقان

به خیابان طوس 97 رسیدم، هوا ابری و بود دلگیر، مثل دل عاشقان به هم نرسیده! به آن منطقه کال زرکش می گفتند، زرکش که نام محله بود و کال هم به معنای؛ گودال بزرگ یا زمین شکافته. اما در اصطلاحات جغرافیایی به زمینی که آب آن را کنده و گود کرده باشد و یا بستری که پر از شیب رودهای فصلی باشد، کال می گویند. گورستان عاشقان در کنار یکی از همین رودخانه های فصلی بود، که زمین را شکافته بود، مرزی تعیین کرده بود برای اهالی دو طرف رود، رودی که فصلی بود، همیشگی نبود! آیا می شود که در فصل عاشقی، به هم رسید؟
راننده که از ابتدای توس 97 همراهش بودم من را در ابتدای جاده خاکی روستای عاشقان پیاده کرد، باید از جاده خاکی روستای عاشقان عبور می کردم تا به گورستان عاشقان برسم، جاده زیباتر از آن بود که من را به گورستان عاشقان رهنمون کند، در دو سوی جاده ، درختان تنومند دیده می شدند، درختانی که به احتمال فراوان، سایه ای بودند بر سر دو دلباخته یا دو عاشق خسته راه!

جاده قبرستان عاشقان!
جاده قبرستان عاشقان!

راننده می گفت؛ دو برادر در روستای عاشقان بودند، یکی از دنیا رفت و دیگری در آنجا ماند! اما جلد نهم کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران، چیزی دیگری می گفت، عاشقان دهی است از میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 12هزارگزی شمال باختری مشهد درکنار کشف رود واقع در جلگه و آب و هوای آن معتدل است و 132 تن سکنه دارد. محصول آن غله و شغل اهالی زراعت و مالداری است!
روستای عاشقان شبیه قلعه ای عظیم بود با دروازه ای ورودی، که البته دروازه اش بدون در بود! دیوار قلعه روستای عاشقان در برخی از نقاط به 6 متر می رسید، چهار برج در چهار گوشه قلعه روستای عاشقان وجود داشت، دیواره جنوب شرقی قلعه روستای عاشقان دو جداره بود، که به احتمال فراوان خندقی میان دو دیوار قرار داشت! روستای عاشقان ویران تر از آنی بود که کسی را بیایم برای پرسشم! قبرستان عاشقان کجاست؟

دروازه ورودی قلعه روستای عاشقان
دروازه ورودی قلعه روستای عاشقان

وارد روستا شدم، در ابتدا قلعه روستای عاشقان خالی تر از آنی بود که تصور می کردم، هوا همچنان ابری بود و دلگیر، پیرمردی را دیدم که در تنهایی خویش نشسته بود، مزاحمش شدم، یکی از همان دو برادر روستای عاشقان بود، منتظر بود، تا مرا دید، انگار دنیا را روی سرش خراب کرده اند! بعدا متوجه شدم؛ اسناد زمین روستا و کل زمین های زراعی برای آستان قدس بود و آستان حکم تخلیه آنجا را گرفته و  پیرمرد ساکن روستای عاشقان تصور کرده بود من از آستان آمدم! از او پرسیدم؛ قبرستان عاشقان کجاست؟ شروع کرد، داستان و افسانه عاشقان را گفتن ….
قبرستان عاشقان آدرس: استان جاده قدیم قوچان از مشهد به توس، نرسیده به روستای سید آباد، محله کال زرکش، توس 97 ، شمال جاده سیدآباد به ابرغن، شمال غربی روستای عاشقان، در کنار کشف رود
شماره ثبت قبرستان عاشقان در فهرست آثار ملی ایران : 22297 تاریخ ثبت 27/12/1386 ه خورشیدی
مختصات جغرافیایی ، آب و هوا ، نقشه و … قبرستان عاشقان :  E 59″31’58.07      N 36″26’20.59
ارتفاع قبرستان عاشقان از سطح دریا: 980 متر
دوران و بانی اثر قبرستان عاشقان: از اواخر دوران تیموری تاکنون و بانی آن محصولی است مشترک از عزرائیل و زندگان!
امکان بازدید از قبرستان عاشقان: مهیاست

پیر روستای عاشقان در کنار یکی از همسرانش!
پیر روستای عاشقان در کنار یکی از همسرانش!

پیرامون نام (وجه تسمیه) قبرستان عاشقان:
مرد کهنسال روستای عاشقان می گفت؛ والی قلعه روستای عاشقان دختری داشت، سپید تن با زلفی سیاه و صدایی خوش، به نام سوران، یکی از کارگران والی روستای عاشقان، در روستای دوجفتی عاشق سوران شد، هر دو عاشق به دور از چشم پدر، دل به هم دادند و در روستای شبانکاره به وصال هم رسیدند، پدر از این راز مطلع شد، پسر را به دور از چشم دختر، در چاهی انداخت، چاهی در روستای چاهشک!

نقشه روستاهای مشهد و توس - برای دیدن نقشه در ابعاد بزرگتر کلیک کنید
نقشه روستاهای مشهد و توس – برای دیدن نقشه در ابعاد بزرگتر کلیک کنید

نکته مهم) مرد کهنسال می گفت؛ نام تمامی روستاهای اطراف از همین داستان عاشقانه گرفته شده است. هر نامی که می برد، محلی بود، اطراف روستای عاشقان! نام روستا ها را به رنگی دیگر نوشته ام، البته موقعیت مکانی برخی از روستا ها را پیدا نکردم!
سوران قصه روستای عاشقان، شنید که پدر، معشوقش را کشته، پس راهی دشت و بیایان شد و بر طبل عشق می کوبید، طبلی که برای پدر طبل رسوایی بود! مرد کهنسال می گفت؛ دره ها و گودال های منطقه کال، تلاش دختر بود برای پیدا کردن جسدِ دل داده اش و رودخانه کشف رود، از اشک های سوران، سرچشمه گرفته بود به امید کشف عشق!
پدر دستور داد، پای دختر را به اسبی وحشی ببندد و اسب را رها کنند، تا دختر بمیرد، دختر تصور نمی کرد که پدر، تاب و توان عاشقی دختر را ندارد و باور نمی کرد که دستور مرگش را داده، اسب به روستای قهقه رسید و دختر کماکان می خندید بر این روزگار!

اینجا سرزمین واژه های معکوس است! جایی که گنج، جنگ می شود! درمان، نامردو قهقه، هق هق! اما درد همان درد است! درد عاشقی

اسب و دختر به پرکن آباد رسیدند، لباسهای دخترِعاشق از تنش کنده شده بود، شاید هم گوشتهای بدنش! به نزدیک نوچاه رسیدند، دختر آنجا شنید که عشقش را در چاهی انداخته اند، درخواست کرد آن را هم به چاه افکنند، اما پدر سنگ دل اجازه نداد و اسب هم خجل شد (سر اسب پایین) و به سمت روستای مردار کشان به راه افتاد اما دیگر کسی از دخترک خبر دار نشد، تا این که روزی همان اسب در کنار قبرستان عاشقان پیدا شد، قبرستانی که قبر دو عاشق در کنار هم پیدا بود، هیچ کس نمی داست، چه کسی این دو قبر را کنده و آیا سوران و عشقش در آن خفته اند!
در حوالی روستای عاشقان، روستایی بود به نام اسفندیان، آیا اسفندگان از نام این روستا گرفته شده یا ….!!! داستان پیر کهنسال عاشقان تمام شده بود و من درگیر داستان، اصلا فراموش کرده بودم که برای دیدن قبرستان و گورستان عاشقان آمده بودم!

پسر پیر روستای عاشقان در کنار همسر دوم پیر کهنسال!
پسر پیر روستای عاشقان در کنار همسر دوم پیر کهنسال!

قبرستان عاشقان در شمال روستای عاشقان قرار داشت، زمین قبرستان 2 متر بالاتر از سطح اطراف بود، خاک قبرستان سفید بود! سپید سپید …

محوطه قبرستان عاشقان با خاکی سفید
محوطه قبرستان عاشقان با خاکی سفید

بعدها که عکس هوایی قبرستان را دیدم کمی باورش برایم سخت بود، زمین گورستان عاشقان شبیه قلبی بود که نماد عشق است!

نقشه و موقعیت روستا و قبرستان عاشقان
نقشه و موقعیت روستا و قبرستان عاشقان

وارد محوطه قبرستان عاشقان شدم، حالا دیگر دو قبر نبود، تا چشم کار می کرد، قبر بود و قبر! پیش خود گفتم آیا همه دل شکسته عاشقند در این گورستان؟! نام متوفیان جدید، برای جالب بود! همه آرام بودند، چه واژه ای است این آرامستان!!

جوان ناکام "آرام" در قبرستان عاشقان
جوان ناکام “آرام” در قبرستان عاشقان

گورستان عاشقان را جدا کنید، اینان زندگانی هستند که فقط مرگ را در آغوش گرفته اند!

تاریخ سنگ قبرهای قبرستان عاشقان از قرن هشتم تا سال 1371 ه خورشیدی بود، بیشتر سنگ قبرها دارای نقوش؛ شانه، قیچی و گلاب پاش بودند، سنگ قبرها از اندازه 15*20 شروع و برخی از آنها تا 1 متر هم می رسیدند، قالب سنگ قبرها به صورت محراب گونه بود.

در برخی از قسمتها سنگ افراشته ای هم بر روی مقابر قبرستان عاشقان، به چشم می آمد.

سنگ افراشته های قبرستان عاشقان
سنگ افراشته های قبرستان عاشقان

در برخی از قسمتها هم لاشه سنگ ها به صورت دایره یا بیضی گرداگرد یک مزار قرار داشت.

سنگ مزارهای قبرستان عاشقان
سنگ مزارهای قبرستان عاشقان
سنگ مزارهای قبرستان عاشقان
سنگ مزارهای قبرستان عاشقان

در پرونده ثبتی قبرستان عاشقان از سفالهایی چرخ ساز، از دوران تیموری و قرن هشتم یاد شده است. سفالهای ساده و لعاب درا، با لعابی فلزی، آبی، فیروزه ای، قهوه ای و زرد کمرنگ. سفالهای آبی و سفید هم بود،سفالهایی داری نقوش مختلف

سفالهای مکشوفه از قبرستان عاشقان
سفالهای مکشوفه از قبرستان عاشقان

تپه قبرستان عاشقان دارای مساحتی حدودی 60*28 بود.

نقشه و پلان قبرستان عاشقان
نقشه و پلان قبرستان عاشقان

دلیل ثبت قبرستان عاشقان، وجود چند سنگ قبر صندوقی است که متاسفانه زمانی که من آنجا رسیده بودم، سنگ قبرها سرقت و آثار حفاری غیرمجاز در تمامی قبرستان قابل مشاهده بود! سنگ قبرها از جنس سنگ صابون (کلرایت) است که معادن آن به فراوانی در کوه های اطراف مشهد وجود دارد و از قدیم‌الایام استخراج و به مناطق دور و نزدیک صادر می‌شده است. سنگ قبرهای مزبور با کتیبه‌های زیبای ثلث و نستعلیق و نقوش اسلیمی در تمامی سطـوح سنگ ها به صورت نقش برجسته حجاری و تزیین شده‌اند. نحوه اجرا، پرکاری و نفایس این سنگ قبرها از تعل‍ق آنها به اشخاص مهم منطقـــه حکایت دارد. بر قاب ها و بدنه این سنگ قبرها اشعاری به عربی و فارسی و صلوات بر ائمه اطهار مکتوب گردیده است.قدمت سنگ قبرهای قبرستان عاشقان در مجموع به سده‌های دهم تا دوازدهم هجری قمری می‌رسد.

حفاری غیرمجاز در قبرستان عاشقان
حفاری غیرمجاز در قبرستان عاشقان

*گزارش کامل حفاری غیرمجاز و سرقت سنگ قبرهای قبرستان عاشقان را در اینجا بخوانید.
نکته سوم) نمی دانم گورستان برای دوستان اهمست نداشت یا سرقت یا حفاری!! به غیر از یک دوست، هیچ خبرگزاری این موضوع را پوشش نداد!

سنگ قبرهای صندوقی سرقت شده از قبرستان عاشقان
سنگ قبرهای صندوقی سرقت شده از قبرستان عاشقان

ارتفاع این سنگ قبرهای صندوقی تا 80 سانتی متر و طول آنها حدود 2 متر بوده.


دیگر توان آن را نداشتم که در قبرستان عاشقان بمانم، راه خاکی جاده را پیش گرفتم و با اولین ماشینی که توانستم راهی آرامگاه فردوسی شدم، هوا همچنان ابری بود و دلگیر.

آرامگاه فردوسی در هوایی ابری
آرامگاه فردوسی در هوایی ابری

راه پله شرقی را برای ورود انتخاب کردم، کتیبه ای که از طرف انجمن آثار ملی ایران برای سنگ بنای آرامگاه بود را دیدم، در بالای آن سه بیت شعر بود؛ ….

هر آن کس که از مردگان دل بشست         نباشد همان دوستی را درست
مده کار کرد نیاکان به باد                                مبادا که پند من آیدت یاد
چو نیکی کند کس تو پاداش کن                  ممان تا شود رنج نیکان کهن

کتیبه نصب شده توسط انجمن آثار ملی ایران در آرامگاه فردوسی
کتیبه نصب شده توسط انجمن آثار ملی ایران در آرامگاه فردوسی

وقتی به شاهنامه فردوسی مراجعه کردم تا اصل داستان را بخوانم، در داستان کسري با بوزرجمهر چنین آمده بود؛

به ايوان چنين گفت شاه يمن          که نوشين روان چون گشايد دهن
همه مردگان را کند بيش ياد           پر از غم شود زنده را جان شاد
چنين داد پاسخ که از مرده ياد              کند هرکه دارد خرد با نژاد
هرآنکس که از مردگان دل بشست          نباشد ورا نيکويها درست

مطمئن هستم فردوسی عاشق بود اما فکر کنم عالی جناب فردوسی آرامستان گرد هم بوده!

زنی در روستای عاشقان که پیرمرد روستا در مقابل من از او خواستگاری کرد!
زنی در روستای عاشقان که پیرمرد روستا در مقابل من از او خواستگاری کرد!

ته نویس اول) دلیل بازدیدم از قبرستان عاشقان، ادامه آرامستان گردی ها و برگزاری تور ویژه اسفندگان بود.
ته نویس دوم) گزارش کامل درخصوص روستای عاشقان را در اینجا بخوانید.
ته نویس سوم) نمی دانم این گزارش را به کدام عاشق تقدیم کنم! این گزارش تقدیم همه زوجهای سفرنویس؛ محمد خان گایینی و همسرش سولماز، آروز احمدزاده و همسرش آقای ساقی، بانو سمیرا منفرد و همسر محترمشان، شیما و علی:..9 محمدکاظم حلاج رامسری و همسرشان بانو حجتی، بانو مهتاب چهارطاقی و همسر و فرزندان گلش، بانو فرشته نارنجی پوش و همسری که هنوز هم نامش را نمی دانم، تیما و افروز، بانو کامران و همسر دوچرخه سوارشان، استاد احسانی و همسرشان، آرش عزیز و مریم بانو، ترابی رفیق و همسرش  (و در نهایت رضا عاشوری عزیز و همسرم محترمشان ، می خواستم این گزارش را تقدیم تنها این دو نفر کنم اما دلم نیامد! نامی از سایر دوستان نیاورم)
ته نویس چهارم) پرویز خان مدتی است، تنها سفر می کند، وگرنه در این لیست جا داشت! اما این گزارش مدیون لطف ایشان است!
ته نویس پنجم) مرد پیر روستا، داستای هم درباره روستای باغ شلواران گفت که به علت مسائل erotic در اینجا بیان و گنجانده نشد!
ته نویس ششم) یک آرامستان دیگر با نام گورستان عاشقان عابدین در شهرستان اسلام‌آباد غرب، بخش مرکزی، دهستان حومه شملی، ۲۵۰ متری جنوب غربی روستای عاشقان عابدین قرار دارد، تهیه این گزارش به عهده دوستان اسلام آبادی

عکسی از روستای عاشقان تقدیم به همه سفرنویسان عاشق
عکسی از روستای عاشقان تقدیم به همه سفرنویسان عاشق
گزارش ها روزنویس های دیگر سفرنویس درخصوص آرامستان عاشقان؛
قبرستان عاشقان کجاست؟ روزنامه توریسم (93/7/1)
منابع و سرچشمه ها درخصوص گورستان عاشقان؛
اسناد ثبتی فهرست آثار ثبتی ملی ایران در سازمان میراث فرهنگی به کوشش زهرا گنجعلی و اعظم ظهیرنژاد
کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران، ستاد ارتش، جلد نهم
لغتنامه دهخدا
اینجا را با دوستان خود به اشتراک بزارید

همسفران

  1. درود بر شهریار عزیز و سپاس از این همه محبتی که همیشه نسبت به ما داری [گل]

    شهریار: درود بر شما، امیدورام سفرهایتان با همسر محترم ، پر از کوله بار باشد

  2. شهرام جان، عالی بود. خیلی خیلی لذت بردم. طولانی بودن متن ایراد ندارد خیلی هم لذت بخش است. من بارها گفته ام که این مطالب شما یک مقاله علمی است در حد ارائه در همایش یا چاپ در نشریه.
    راستی منو اسم نبردی، چرا؟

    شهریار: سلام بر محمد خان عزیز، و سپاس از اظهار لطف صمیمانه شما، دلیل نام نبردن از اسم شما این بود که من اشخاصی را که با همسرانشان دیداری داشتم ، نامشان را برده بودم و تا به حال سعادت دیدار شما و همسر و خانواده محترم شما را نداشتم ، همین!!!

  3. گزارشتون من یاد چند تا نکته انداخت:
    مکالمه مرگ و زندگی یاد 2 تا از شعرای احمد آقا شاملو:
    1-….”
    کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می‌داشت
    تا به جانش می‌خواندی:
    نام کوچکی
    تا به مهر آوازش می‌دادی،
    همچون مرگ
    که نام کوچکِ زندگی‌ست
    و بر سکّوبِ وداع‌اش به زبان می‌آوری
    هنگامی که قطاربان
    آخرین سوتش را بدمد

    و
    “تنها
    هنگامي که خاطره ات را مي بوسم
    درمي يابم ديري است که مرده ام
    چرا که لبان خود را از پيشاني خاطره ي تو سردتر مي يابم
    از پيشاني خاطره ي تو….”

    2-اصطلاح “کال” که یه جاهایی حتی تهران ،عودلاجان هم داریم…چال یا چاله که ارتفاع پایین تری داره و گودال مانند می شه.تو یزد هم یه محله داریم به نام گودال عباس…محله سحش پایینه و همه خونه ها گودال باغچه دارن واسه

    3-خود قبرستان عاشقان من یاد یه قصه فولک انداخت که یکی از استادان خراسانی عزیز می خونه …فکر کنم حاج قربان…مطمئن نیستم….قصه یه عاشق معشوقیه به نام “آی جمال و دوست محمد”که اینبار پدر خانواده و برادرها می زنن دختر خانواده رو می کشن،چون دختر می گه بمیرم مال خاکم و بمونم مال دوست محمد….. که خب کشته می شه.دوست محمد فغان کنان می ره به جستجوی قبر آی جمال…یکی بهش می گه تو چطور عاشقی هستی که آدرس آی جمال می خوای؟اونم بو می کشه و پیدا می کنه و فکر کنم همونجا می میره….شنیدن قصه با اون لهجه بی نظیر خراسانی و تلفیق با آواز بی نظیره

    شهریار: سلام بر شما، یک لطف می کنید، این ترانه را برای من بفرستید، تا اینجا قرار دهم، تا دوستان دیگر مستفیذ شوند

  4. شهرام جان مثل همیشه لذت بردم و اینکه من که کاری نکردم عزیزم زحمتها را شما میکشید .
    امیدوارم که این عشق به ایران همیشه در وجودت تداوم داشته باشه تا ما شاهد پژوهشهای عمیق و خواندنی شما باشیم .

    شهریار: شما نسبت به حقیر لطف دارید، اگر محبت شما نبود این گزارش تکمیل نمی شد، باز هم سپاس

    1. بقیه عنوان روزنامه نگار را به یدک می‌کشند. شما مایه افتخار هستید روزنامه نگاری پژوهشی، گويا مدتهاست از یاد رفته است.

  5. دروود

    باورم نمیشه این مدل قبرستان هم داشتیم، چند سال دیگه حتما این قبرهای صندوقی در حراجی های خارجی فروخته میشه.
    میگم از همین حالا باید به فکر شیر سنگی های قرار گرفته در قبرستان های قدیمی ناحیه زاگرس بود… و خب باز ممنون که موشکافی کردید.
    سپاس که از من و همسرم یاد کردید.
    ته نویس پنجم را با رمز در اختیار علاقمندان بگذارید به گمانم اشکالی ایجاد نمی کند 🙂

    شهریار: درود بر شما، خیلی از مجموعه دارن ، در حال حاضر علاقمند سنگ قبور شده اند، و شیرهای سنگی هم از این قائده مستثنی نیستند، در خصموص ته نویس 5؛ کمی موضوع غیر قابل انتشار بود، شاید به زودی آن را منتشر کنم

  6. مريم قرائي

    سپاس فراوان برادر شهريار گرامي
    حتما در برنامه سفر بعدي به ديار خورشيدآستان ميگذارم كه از نزديك ببينمش.
    از روايت شيرين شما هم بسيار لذت بردم مانند هميشه 🙂
    به اميد سفرهاي بيشتر و فرداهاي بهتر

    ضمنا منتظر تور ارغوان و هدايت هستيم ها 😉

    شهریار: سلام و سپاس از مهر شما، پیشاپیش سفر خوبی برای شما آرزومندم، به زودی مجوزها اخذ و به اطلاع خواهد رسید

  7. با درود
    جناب شهریار از تلاشتون برای آگاهی بیشترمون در مورد تاریخ این سرزمین بی نهایت سپاسگزارم
    خسته نباشید و
    خدا قوت جناب شهریار

    شهریار: سلام ، با واژه خدا قوت همیشه ارتباط خوبی دارم، سپاس از شما

  8. درود بر شما ؛ چه گزارش گیرایی نوشته اید . نام این گورستان رو مینویسم تا در سفرم به استان خراسان رضوی ازش دیدن بکنم . دم تون گرم …

    شهریار: درود رفیق، اگر به گورستان عاشقان تشریف بردید، از حال روزش ما را هم بی خبر نگذارید، سفرتان خوش

  9. با سلام و احترام
    شهرام جان لطف شما هميشه شامل حال من و همسرم بوده ، اميدوارم سالهای سال در صحت و سلامت در كنار خانواده قشنگ و دوست داشتنيت سپری كنی
    پيروز و سربلند باشيد

    شهریار: سلام آرش خان گل، به امید همسفر شدن با شما

  10. درووود بر شهریار عزیز
    چه گزارش مفصل و جذابی
    اعتراف می کنم که این مطلب رو کامل خوندم!
    آقا بسیار ممنونم از لطفی که داشتید و از ما هم نام بردید
    سپاس

    شهریار؛ محمد خان، یعنی تا الان گزارش های ما را نمی خواندی!!!! ای بابا!!
    از تذکر و گوش زد شما ، سپاس گزارم، اصلاح شد

  11. مده کارکرد نیاکان به باد!!!
    با همین چند کلمه چقدر حرف زده فردوسی پاکزاد…

    درود جناب شهریار. خیلی جالب بود. زنده باد!
    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق…

    و سپاس فراوان از لطفتون. هم تو وبلاگ هم تو فیسبوک جوابتون رو دادم.
    ملاحظه فرمودین؟

    شهریار: درود بر شما، اصلا اگر این شعر عالی جناب فردوسی نبود، این گزارش تکمیل نمی شد. در خصوص نام و …
    پاسختان را خواندم، اما نمی دانم چرا تنبلی و شاید هم یک شوخی، باعث شد، که آن طوری که خواستم بنویسم
    نام همسرتان همیشه در ذهنم باقی مانده است ، اما خداییش فامیلی شما نه!!!
    دست خودم نیست، فراموش کارم
    یاز هم از نگاه شما به سفرنویس سپاس گزارم

  12. ‘سپاس فراوان از گزارش طبق معمول دقیق و شیرین شما

    شهریار: سپاس از شما به خاطر اظهار لطف صمیمانه

  13. بنیامین

    سلام استاد عزیز عالی بوذ لذت بردم

    شهریار: شما همیشه نسبت به حقیر لطف دارید

  14. نازیلا ناظمی

    درود بر شما. گستره ایران همه بر خاک عاشقان بنا شده است. گل ایرانیان با شراب عشق پرداخته شده اگر به غیر از این بود شما راهی دیار این عاشقان خاموش نمی شدید.
    میدوارم در برنامه های آینده شما را ببینم.
    قول گشت در آتشکده ه ها را داده بودید ما منتظر هستیم.

    شهریار: سلام بر شما، نوشتارتان، خیلی خیلی بهتر از متن حقیر بود، سپاس از شما

    برنامه زرتشت گردی به زودی برگزار خواهد شد

  15. درود دوباره
    خیلی جالب خواندنی و البته اندوهناک بود
    احسنت بر شما به خاطر همت والاتان

    راستی من و همسرم کوشان یادتون رفت. خدائیش ما هم همۀ گردش هامون با همه ( لبخند)
    جهت مزاح عرض کردم. شاید خواستم حال و هوای این لحظۀ خودم رو عوض کنم. به هر حال از شما خیلی خیلی ممنونم و برای تمامی عاشقان دنیا آرزوی دنیایی پر از عاشقانه دارم.

    پایدار باشید

    شهریار: سلام مجدد، خیلی از دوستان از دست من دلگیرند، همین جا از همه عذر می خواهم اگر کسی در لیست نیست، اشتباه از من است ، یادآوری نمایید تا در لیست ، گنجانده شود

  16. سلام شهريار من.
    ما كجا و عشق كجا آقا شهريار
    همين كه ما را قابل دونستيد و بين ليست عاشقان قرار داديد، به خودمان مي باليم
    شما هميشه به ما لطف داريد
    —-
    محصول مشترك – واژه هاي معكوس – و رنج عاشقي آن دو يار و عاقبت گريه آور هر دو.سر خاك خيلي بودم و گريه نكردم و سر خاك اين دو نبودم و گريستم

    شهریار؛ درود بر شما عاشقان جوان، امیدرام به زودی بیشتر با هم باشیم

  17. مهدی کوثری-لندن

    مفصل و جاندار و بسیار احساساتی.تشکر زیاد دوست گرامی!

    شهریار: سلام و سپاس از مهر همیشگی شما به من

  18. سلام جناب شهریار
    شما همیشه به ما و همه وبلاگ نویسان لطف فراوان داشته اید و همیشه حامی و پشتیبان بزرگی برایمان بوده اید. گزارش زیبای شما را برای بار دوم خواندم و بسیار لذت بردم امیدوارم لایق عنوانی که شما به ما عنایت کردید باشیم. برای شما و خانواده عزیزتان هم آرزوی روزهایی سرشار از عشق داریم.

    شهریار: درود بر شما، باور بفرمائید نوشته ها و سفرنامه های شما ، مرور خاطرات گذشته من است، می دانید ، آرشیو عکسهای قدیمی من ، کلا یکبار پاک شد و شد چندین سال سفرم از بین رفت، با دیدن گزارشهای شما دارم لذت سفر دوباره را می چشم

  19. سلام و تشکر از شما که این همه راه رو برایمان هموار کردید تابتوانیم داستان زندگی سوران را بخوانیم ..فکر کنم تا چند روز سوران و عشقش از ذهنم بیرون نرود …

    شهریار: سلام بر شما و سپاس از محبتتان به سفرنویس و معرفی آن به دوستان دیگر، امیدورام سعادت دیدار دوباره لرستان و خرم آباد را داشته باشم، مخصوصا آرامستانهای ارامنه استان را

  20. سلام و سپاس … از دريچه نگاه شما ديدن ، لمس زيباييهاست ممنون كه ما را شريك كرديد

    شهریار: درود بر شما، یکبار خواستم به زبانی دیگر بنویسم، خیلی سخت بود، از روی دست شما چندین بار تقلب کردم تا این گزارش خوب در آید

  21. خيلي جالب بود ….

    يك گزارشي رو هم من از يك قبرستان قديمي شهرمان تهيه كردم فقط فرصت مي خواد براي ويرايش عكسها كه پيش نيامده …. آپ كردم اطلاع ميدم ….

    شهریار: لطف می کنید، منتظر گزارش شما هستم

  22. بنیامین

    سلام خدمت استاد عزیز دیروز امام زاده عبدالله و ابن بابویه بودم بعد از اینکه سر خاک مادر بزرگ و پدرشون وپدربزرگشون رفتم یاد آرمستان گردی های شما افتادم من هم شروع کردم به گشتن واقعا حس خوبی داره هر قبری داستان خودشو داره حس و حال عجیبیه امیدوارم بیشتر از این تخریبی تو این قبرستانهای قدیمی صورت نگیره

    شهریار: درود بر شما و روان همه درگذشتگان شاد. به قول گوته ، زیر هر سنگ قبر تاریخی نهفته است

  23. خیلی هم خوب. سفرنویسی خوبی بود از این قبرستان پرداستان

    شهریار: برای اولین بار سفرنگاری کردم، نه سفرنویسی که دوست دارم

  24. درابتدای مطلب واقعا برایم سوال بود که چرا وچگونه راه گم کرده ای به سمت قبرستان عاشقان ووقتی صحبت از مشهد کردی کنجکاویم بیشتر شد … قسمتی از پاسخ را در ته نویس اول یافتم بعد برای خودم هم سوال شد که این مکان کجاست …اگردر طی مسیراز30 نفر پرسیدی وکسی ندانست من آمارت را بیشتر میبرم وخواهم گفت در مشهد بالای دو ونیم میلیونی اگر بتونی با سازمان آمار هماهنگ کنی ودرسرشماری بعدی این سوالت رو هم قرار بدی احتمالا فقط 30 نفرخواهند دانست کجاست ….
    هرچند خود من وقتی عکس اول را دیدم برایم آشنا آمد منتهی رفتن من 5-6 سال پیش بود و آن هم برای پیدا کردن همین مزار ویرانی ونه قبرستان عاشقان
    امیدوارم خداوند همچنان به شما دوست عزیزپای رفتن دهد و بتوانید سایردوستان را هم از نگاه وقلم زیبایتان بهره مند کنید

  25. سلام راستش گریه ام گرفت و حسرت خوردم که تو اون پنج سالی که دانشگاه فردوسی بودم و مشهد زندگی کردم چرا این اینجا ندیدم و حتی اسمش رو نشنیدم. یکی دیگه به حسرت کارهایی که مشهد بودم و انجام ندادم اضافه شد

    شهریار: سلام بر شما، من هم در زندگیم ، خیلی حسرت خوردم، برای ندیدنی هایم، خیلی خیلی، شوربختانه فرصت زندگی کوتاه است!!

  26. درود بر شما سفر نویس گرانقدر
    به محض اینکه چشمم به نام شهرم افتاد تعجب کردم از اینکه چه داستانی ممکن است داشته باشد. با خواندن بقیه مطلب خیلی خوشحال شدم که شهرم را بمن شناساندید. این دفعه که برم ایشالا حتما میرم ببینم.
    بازم ممنون. پاینده باشید

    شهریار: درود بر شما بانو نقاشان، شهر شما را به عنوان یکی از شهرهایی که ناشناخته های بسیار دارد ، دوست دارم ، معمولا سالی یک بار به این شهر می روم، امسال اولین سال عدم حضور من در این شهر بود

  27. سلام استاد بزرگوار ممنون از گزارش بسیار زیبا . راست گفتید با نوشته های دیگرتان تفاوت داشت.
    تا حدی که اشکمون رو در آورد.
    راستی شرمنده ببخشید من اطلاعات کمی دارم تفاوت سفرنگاری با سفرنویسی چی هست استاد؟
    بازهم ممنونم

    شهریار: سلام بر شما بزرگوار و سپاس از اظهار لطف صمیمانه شما نسبت به این نوشته.
    حقیقت امر این است که نام این تارنما سفرنویس است و جشنواره ای 5 ماه بعد از راه اندازی سفرنویس راه اندازی شد ، به نام جشنواره سفرنامه نویسی ناصرخسرو که بعدا نامش تغییر کرد و شد سفرنگاری ناصرخسرو
    پس از راه ندازی جشنواره موجی تازه درخصوص سفرنامه نویسی شکل گرفت، البته قبل از آن هم دوستان فعال فراوان بودند،
    سفرنامه نویسی، اسلوب کلی دارد که معمولا در تارنمای سفرنویس رعایت نمی شود
    سفرنویس بیشتر دوست دارد، همه چیز را بنویسید، اما بیشتر اوقات کمی از سفرنامه نویسی فاصله می گیرد و ….

    1. سلام مجدد بر استاد بزرگوار . ممنون از توضیحتان. خدا را شکر که حرکت شما باعث راه اندازی یک حرکت فرهنگی بزرگ شده. انشالا همیشه سلامت و تندرست باشید.

      شهریار: درود بر شما، البته ایده جشنوراه از طرف استادم آقای آرش نورآقایی مطرح شد نه حقیر و تنها اسم سفرنویس ، باعث تلنگری برای قضیه بود

    2. کوکب طاهباز

      سلام آقای شهریار، خیلی ممنونم از این گزارشی که تهیه کردید. اصلا نگاه شما به کلی با همکاران گردشگر دیگر فرق دارد.گزارشتون بسیار دل انگیز بود. عشق به ذره ذره این خاک و ساکنانش در کلمه به کلمه این متن موج می زد.بسیار لذت بردم

      شهریار: سلام و سپاس از مهربانی و محبت شما و لطفی که به حقیر دارید، به امید دیدار دوباره

  28. سلام به رفیقم شهرام عزیز.خیلی و خیلی سپاس بابت این بزرگواری.خیلی دوست دارم مرد و پوزش که اینقدر من دیر به دیر میام.امیدوارم خیلی زود به شرایط کاری مطلوب بر گردم.آرزوی موفقیت های بیشتر برات دارم.

    شهریار: سلام رفیق، شدیدا مشتاق دیدار شما هستم، شدید

  29. سرتاسر این گزارش بوی عاشقی می دهد.
    اگر بدانم این بو در نوشته های من منعکس خواهد شد، حاضرم تنهایی به زیارت گورستان عاشقان بروم. هر چند کال زرکش بسیار منطقه ی بدنامی است در مشهد. گمان می کنم برای رسیدن به هر ساحت مقدسی باید از بدنامی گذشت ولی توفیق آن آسان به دست نمی آید. خوشا به سعادتتان.
    از این که روی واژۀ دوست لینک نیستانه را گذاشته اید به خود می بالم.
    به نظرم می رسد خدمتتان گفته بودم بنا به نظریه ای آن ناحیه را توس اشکانی می دانند، همان توس بزرگ اسطوره ای که منظور شاهنامه است. نام “عاشقان” را نیز برگردانی از اشکانیان می دانند. به هر روی این باور مردم است که به یک مکان ارتعاش شعوری ویژه ای می بخشد.
    ما برای دیدن محدودۀ توس اشکانی و باروی به جای مانده از آن تا نزدیکی این روستا رفته بودیم. (توس اشکانی را در نیستانه می توان جستجو کرد.) ولی متآسفانه به دلیل خستگی همراهان توفیق دیدن این گورستان را نداشتیم.
    اگر با من تماس می گرفتید راهنمایی بیشتری می توانستم بکنم. ولی گویا راه می خواسته است شما چنین پرسان پرسان بروید.
    “تو پای به راه در نه هیچ مگوی / خود راه بگویدت که چون باید رفت”
    از درگاه باری توفیق پویایی همواره برای شما و دیگر عاشقان آرزومندم.

    شهریار: سلام بر شما ، از اینکه حقیر را به عنوان یک دوست قبول کردید، به خودم افتخار می کنم.
    سپاس فراوان از نکته های ارزشمند شما، امیدورام به زودی سعادت دیدار شما را داشته باشم

  30. سلام
    ما اومدیم و بسیار لذت بردیم من میدونم تو آرامستان گردی یه روز خوب میبرید…موفق باشی.

    شهریار: سپاس از اینکه وقت گذاشتید و فقط عکسها را دیدید!!

  31. رستار

    سلام و دوصد درود با هزاران سپاس.

    شهریار: امیدوارم دوباره مسافر شهر شما باشم

  32. الهام قلبی

    درود بر شهریار گرامی
    بسیار لذت بردم.
    راستی آنجایی که یادم رفته بود کشف رود بود که آثارش در موزه ملی ایران هست…

    شهریار: سلام بر شما نمی دانستم، باید یکبار دیگر موزه ایران باستان را ببینم، دقت نکردم

  33. سلام. چه مطلب فوق العاده ای بود. خیلی ممنون از شما

    شهریار: سلام و سپاس از نگاه شما

  34. شهریار کلاهدوز

    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.
    سپاس گذارش مثل همیشه عالی است.

    شهریار: لطف دارید ، نسبت به حقیر

  35. پارسا

    با سلام مطلب بسیار زیبا بود حتی اگر داستان آن دودلداده هم افسانه باشد ولی افسانه ای است که بر روی آن دهی استوار است و مردمی که گرد این داستان زندگی میکنند . این حکایت می تواند فیلمنامه زیبا و رمانتیکی شود. بهر تقدیر از زحمات شما قدر دانی می کنم

    شهریار: سلام بر شما، من هم خیل علاقه دارم که چنین شود و مستندی از این روستا تهیه گردد. سپاس از نگاهتان

  36. حسين يگانه

    شهرام جان نوشته جالبي بود و به دل نشست، هر چند به دل خبرگزاريها چندان ننشست.
    دست مريزاد، زنده باشي

    شهریار: سلام و سپاس از حضورتان، سلامت باشید

  37. شبنم بلوچ

    آقای شهریار عزیز ما رو مثل همیشه با خودتون همسفر کردید. ممنون از این سفر عاشقانه !

    شهریار؛ سلام ، از اینکه سعادت همسفر شدن با شما را داشتم خرسندم

  38. بسیار بسیار عالی….. سپاسگزارم از این همه مهر و محبت شما…

    شهریار: سپاس از حضورتان

  39. درود بزرگوار مهر افشان…
    این گزارش پرشور را چندین بار خوانده ام و به سبب رویایی که دیدم به دنبال چنین نامی به جست و حو افتادم. به گپ و مشورتی با شما در خصوص ساخت یک فیلم داستانی در این خصوص نیازمندم.اگر ممکن است به آدرس ایمیل بنده شماره تماس خود را ارسال بفرمایید.
    سپاسگزارم پیشاپیش
    مهرتان افزون و درخشنده باشید به روزگار

    شهریار: سلام بر شما، سپاس از مهرتان
    شماره های تماس در بخش ارتباط با ما قید شما، اما حسب الامر شماره های تماس به ایمیل شما ارسال شد

    1. بابک سروش

      عالی بود… حالا می فهمم مشهد میرید جز یه سری جاها دیگه کجاها سر می زنید…
      مرسی از مطلب خوب و آفرین بهتون.
      شاد و تندرست باشی آقا شهریار

      شهریار؛ شما که همیشه مشه تشریف دارید

  40. طبق معمول قلمی دلپذیر و روایتی شیوا.
    مرسی از این همه احساس
    خوب

    شهریار؛ سلام و سپاس از مهربانی و محبت شما

  41. بسیار زیبا نوشته شده بود. عجب سفر جذابی و چه داستان هایی.
    دم شما گرم که به نگهداری از این میراث همت گماشتید.

    شهریار: سلام و سپاس از مهربانی شما

  42. سید هادی

    سلام.من امروز اتفاقی یک قبرستان در اطراف مشهد پیدا کردم که بسیار عجیب و خوف ناک برای من بود.قبرستانی با فاصله بسیار کم از شهر و در یک منطقه استتار شده توسط پارک جنگلی پای کوه.
    این قبرستان حدود ۵۰۰تا قبر داره که تمام سنگ قبرها بدون نام و نشان است و فقط یک شماره روی نقش بسته.
    از شماره ۳۷۰به بعد قبرها جدید تره یعنی من چشمی به۵سال قبل میتونم نسبت بدم.
    از مردمی که توی اونجا دیدم راجب این قبرستان سوال کردم که همه اظهار بی اطلاعی میکردند.
    یکی گفت قبرستان زرتشتیانه دیگری گفت مال واهبی یا بهاییان است یکی هم گفت قبرستان سیاسی نمیدونم ولی یک جاذبه خوف ناک برای من بود.
    داخل اینترنت سرچ کردم به نتیجه ای نرسیدم که اطلاعاتی از اون بگیرم.
    آدرس و لوکیشن اونجا رو اگه خاستین از طریق ایمیل در خدمت هستم

    شهریار؛ سلام بر شما، آنجا آرامستان بهائیان مشهد است

با ما همسفر باشید

XHTML: امکان استفاده از این کدها وجود دارد: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>