سرقت کاشی سقاخانه باب الحوائج مولوی
سرقت کاشی های بناهای تاریخی در تهران کماکان ادامه دارد و این بار سارقان کاشی های سقاخانه باب الحوائج مولوی را سرقت کردند، با سرقت این کاشی، یکی از آخرین نشانه های حضور لک لک در شهر تهران ، ربوده شد. سقاخانه باب الحوائج مولوی از سقاخانه های قدیمی شهر بود.
آدرس سقاخانه باب الحوائج مولوی؛ استان تهران، شهر تهران، خیابان مولوی، حد فاصل میدان قیام (شاه) تا چهارراه مولوی
شماره ثبت سقاخانه باب الحوائج مولوی در فهرست آثار ملی ایران : شوربختانه این اثر در فهرست آثار ملی ثبت نشده بود.
نامهای دیگر سقاخانه باب الحوائج مولوی: سقاخانه احمد نعمانی، سقاخانه جهانپناه ، سقاخانه علی اکبر جهان پناه
پیرامون نام (وجه تسمیه) : سقاخانه باب الحوائج به علت قرار گرفتن در خیابان مولوی به نام سقاخانه مولوی شهره است اما با توجه به شعرِ روی کاشی (و پژوهش آقای احمد خامه یار) ، واقف سقاخانه شخصی نانوا است به نام احمد نعمانی که سقاخانه را در سال 1308 ه خورشیدی (1348 قمری) بنا کرده است.
بعد هجرت هزار و سیصد و چهل …. هشت زان پس ز لطف رحمانی
گشت بانی ز این بنا احمد …. شغل خبّاز و کنیه نعمانیسنه ۱۳۴۸
نکته؛ رئیس احمد نعمانی یک شاعر پارسی گوی اهل هندوستان است!
اما پیرو گفتگوهای محلی بانی و مالک این سقاخانه شخصی بوده به نام؛ حاج علی اکبر جهان پناه که هم اکنون سند این سقاخانه و املاک مجاور نیز به نام ایشان ثبت شده است.
حاج علی اکبر جهان پناه ، یکی از خیرین و بزرگان محل بوده که یک خیابان نیز به نام؛ خیابان جهان پناه در این محله شهره است. خیابانی که در حال حاضر به عنوان شهید داود عجب گلی نامگذاری شده است. عجب گلی در همین خیابان جهان پناه متولد شده بود و در زنجان بر اثر اصابت گلوله توسط گروههای ضد انقلاب شهید شد.
نکته؛ با توجه به سرقت کاشی سقاخانه حاج علی اکبر جهان پناه و تغییر نام این خیابان، دیگر اثری از نام این فرد خیر در شهر تهران نیست!
نکته؛ کاظم قلم چی موسس بنیاد قلم چی متولد خیابان جهان پناه است.
نکته؛ عبدالله جهانپناه زاده ، موسیقی دان و آهنگ ساز خوانندگانی چون غلامحسین بنان، ایرج، ناصر مسعودی، جمال وفایی، احمد عاشورپور و … و همچنین آهنگ ساز برنامه گلها در همین محله جهان پناه به دنیا آمده بود.
داستان سرقت سقاخانه باب الحوائج مولوی؛
دلیل ساخت سقاخانه باب الحوائج مولوی و انتخاب محل ایجاد آن، مجاورت سقاخانه با گاراژ مسافربری ایران – بنز بود و نیاز مسافران از راه رسیده به شهر تهران، برای تهیه آب ، پشت سقاخانه باب الحوائج مولوی یک مسافرخانه هم برای افراد در نظر گرفته شده بود، مسافرخانه ای به نام “مسافرخانه مولوی”
در اواخر دهه سی، استادی آیینه کار از قم به دعوت پسر حاج علی اکبر جهان پناه به تهران آمده و داخل سقاخانه را آیینه کاری کرد. در همان زمان و برای محافظت بیشتر سقاخانه، آهنکاری برای حفاظت از آیینه کاری سقاخانه باب الحوائج مولوی نصب شد، آهنکای که نام سقاخانه در بالای آن نمایان بود.
در اواخر دهه شصت، به علت عدم رسیدگی، آیینه کاری ها دچار نم زدگی و رطوبت شده و از بین می رود و بانی داخل سقاخانه را کاشی می کند. در ابتدای دهه 90 سقاخانه باب الحوائج مولوی توسط شهرداری تهران مرمت و کاشی های جدیدی در بخش پایینی آن بر روی دیوار نصب می شود اما …
اما در سال 97 سقف مسافرخانه مولوی ریخته و مخروبه می شود و مسافرخانه مولوی تبدیل به محل اسکان معتادان می گردد.
در اوایل سال 99 کاشی ها سرقت می شود و چند ماه بعد آهنکاری های سقاخانه باب الحوائج مولوی مفقود می شود. با توجه به فیلم دوربین های مدار بسته مالک فعلی (نوه حاج علی اکبر جهان پناه) طرح شکایتی به نیروی انتظامی می کند که تاکنون بی نتیجه بوده.
طبق گفته یکی از معتمدین محل، نیروی انتظامی اظهار کرده بودند که این موضوع باید از طریق میراث فرهنگی پیگیری شود و حسب پیگیری از میراث کارمندان میراث اعلام کرده بودند به ما ارتباطی ندارد ، باید موضوع از طریق اداره اوقاف پیگیری شود و اداره اوقاف هم گفته چون وقف نامه ندارد به ما ارتباطی ندارد!
نکته جالب؛ با توجه به اینکه شهرداری تهران برای اینجا هزینه کرده و سقاخانه باب الحوائج مولوی را مرمت کرده بود هم انگار سرقت اهمیتی ندارد، چون وقتی نگارنده از برخی از مدیران پرسیدم کلا بی اطلاع بودند. البته بی اطلاعی شهرداری از نصب لوح مرمت آشکار است ، نام سقاخانه را به جای جهان پناه، جهانشاهی درج کرده اند!
سرقت کاشی های سقاخانه باب الحوائج مولوی اولین سرقت کاشی های تهران نیست و این داستان کماکان ادامه دارد ، در لینک زیر می توانید خبرهایی که توسط سفرنویس در سالهای گذشته تهیه و اطلاع رسانی عمومی شده است را ملاحظه کنید؛
- سرقت کاشی روزنامه شفق سرخ
- سرقت کاشی های تاریخی خانه مصباح
- مفقود شدن کاشی های مسجدشاه
- سرقت کاشی سقاخانه خدابنده لو
- سرقت کاشی های سرای خدابنده لو
- و …
نکته دیگری که سرقت کاشی های سقاخانه باب الحوائج مولوی را پر اهمیت می کند؛ نقش دو لک لکی است که در گوشه سمت چپ سقاخانه بود، لک لک ها در گذشته یکی از نمادهای همزیستی شهری و پرندگان بودند، که به مرور زمان با مهاجرت این پرندگان شهری، فقط لانه های بزرگ این پرندگان در برخی از مکانهای شهر موجود بود که این لانه ها هم با توجهه به ساخت و سازهای شهری از بین رفت.
اطلاعات بیشتر درخصوص نقوش سقاخانه باب الحوائج مولوی را در تحقیق و پژوهش استاد و دوست عزیزم آقای احمد خامه یار می توانید در سایت وزین گنجینه و لینک زیر مطالعه فرمایید.
نقوش سقاخانه باب الحوائج مولوی
در بالای نگاره یک بیت شعر به شرح زیر به چشم میخورد:
آبی بنوش لعنت حق بر یزید کن * لعن خدا به قاتل شاه شهید کن
در پایین نگاره نیز یک دو بیتی دیگر وجود دارد که حاوی نام بانی سقاخانه و تاریخ آن است. سیمهای ضخیم برق که در قسمت زمینه این اشعار بر کاشیها میخکوب شده، مانع رؤیت و بازخوانی دقیق آن میشود. با این حال متن این دو بیتی را چنین تشخیص دادم:
بعد هجرت هزار و سیصد و چهل * هشت زان پس ز لطف رحمانی
گشت بانی ز این بنا احمد * شغل خبّاز و کنیه نعمانی ـ سنه ۱۳۴۸
در این نگاره، زیارتگاه مورد نظر دارای گنبدی کاشیکاری با نقوش هندسی است که در طرفین آن دو پرچم نصب شده است. گویا آیهای از قرآن نیز بر زمینه کاشی روی ساقه گنبد، نبشته شده است. در جلوی گنبد، ایوانی با ستونهای مدور وجود دارد که بالای آن پوششی از آجرهای زردرنگ (یا در واقع طلاپوش) به چشم میخورد. در بالای جبهه ایوان پس از آیه «بسمله»، حدیث قدسی «ولایة علی بن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» به چشم میخورد.
در نمای طرفین طاق اصلی ایوان نیز نقش شمشیر و سپر نقاشی شده و در داخل همین طاق میتوان صورت یک عقرب و کله مردی با چهره سیاه و زشت را ملاحظه کرد. در کف ایوان یک قالی رسم شده و در گوشه آن مردی با قبای سیاه و عمامه سبز رنگ ایستاده است. در فضای داخلی زیارتگاه، در زیر گنبد، ضریح یا صندوقچهای به چشم میخورد که در چهار گوشه آن شمعدانهایی قرار دارد. در طرفین گنبد و ایوان آن، دو گلدسته با بدنه مدوّر کاشیکاری وجود دارد که پایین مئذنههای آن عبارت «انا فتحنا لک» به چشم میخورد. در بخش فوقانی گلدستهها، آجرهای زرد رنگ ترسیم شده است. در طرفین گلدستهها میتوان طاقنماها و ایوانچههای اطراف صحن را مشاهده کرد.
در میان صحن، یک حوض آب بیضی شکل وجود دارد که در سمت چپ آن یک اردک به چشم میخورد. در سمت راست صحن، نزدیک پایه یکی از گلدستهها، زنی با دختر کوچک خود ایستاده است. در بیرون از زیارتگاه میتوان درختان نخلی را رؤیت کرد که بالای یکی از آنها (در سمت چپ تصویر)، یک لک لک لانه ساخته و لک لک دیگری بالاتر آن، در حال پرواز است. پرندگان دیگری نیز در آسمان اطراف زیارتگاه پرواز میکنند. تصوّر نگارنده بر آن است که با توجه به نامگذاری این سقاخانه به لقب حضرت ابوالفضل عباس یعنی «بابالحوائج»، زیارتگاه رسم شده در این لوح کاشی میتواند آستان مقدس آن حضرت در کربلا باشد.
برخی وجوه تشابه میان این نگاره با تصاویر قدیمی موجود از آستان حضرت عباس، این احتمال را تقویت میکند. به عنوان مثال بدنه کاشیکاری گلدستهها و آجرهای زرد رنگ بالای آن ـ به نشانه پوشش طلاکاری رأس گلدستهها ـ میتواند یادآور وضعیت گلدستههای این آستان مقدس، تا پیش از طلاکاری آن در دوره اخیر باشد. وجود برخی جزئیات دیگر در این نگاره را نیز میتوان نشانه تعلق آن به کربلا دانست. به عنوان مثال، لباس مردی که در داخل ایوان ایستاده، یادآور لباس مخصوص سادات مقیم کربلا است؛ و درختان نخل که به طور کلی از شاخصههای طبیعی سرزمین عراق است.
البته در این نگاره جزئیات دیگری نیز (مانند حوض آب در میان صحن) وجود دارد که در حرم حضرت عباس و دیگر عتبات عالیات عراق وجود نداشته است و در واقع از ویژگیهای زیارتگاههای ایران به شمار میآید. شاید با در نظر گرفتن این احتمال که رسّام این تابلوی کاشی، برخی از تصوّرات ذهنی خود را نیز در این نگاره به تصویر کشیده است، بتوانیم این اشکال را برطرف کنیم.
به روزهای روشن و بهتر امیدواریم هر چند که می دانیم …
همسفران
با ما همسفر باشید
سلام آقای شهریاری خیلی دلم بدرد آمد عین جوانی مان که بر باد رفت تمام آثار نیاکان ما دارد بر باد میرود
شهریار: سلام بر شما، نمی دانم روزهای خوب می رسند یا نه!!!
الناس علی دین ملوکهم
مردمان، شبیه حاکمانشان میشوند…
شهریار: به امید روزهای خوب