شوره در آرامگاه کاشف السلطنه
آرامگاه کاشف السلطنه به علت عدم رسیدگی مناسب و جداره سازی غیراصولی و عدم توجه به شرایط اقلیمی منطقه، در حال تخریب تدریجی است. برج آرامگاه کاشف السلطنه بر خلاف وصیت آقا محمدخان قاجار قوانلو کاشفالسلطنه (که به عنوان پدر چای ایران) از او یاد می شود، متاثر از جریان هویت سازی و تب ساخت آرامگاه مشاهیر در سراسر ایران در سال 1335 ، هم زمان با برج آرامگاه های سرشناسان دیگر بنا شد.
جسد آرامگاه کاشف السطنه بنا به وصیتش در میان تپه های چای دفن شد ولیکن در حال حاضر تنها گیاهی که در تپه آرامگاه کاشف السطنه یافت نمی شود، بوته چای است! شایان ذکر است در حال حاضر از این بنا به عنوان موزه تاریخ چای ایران بهره برداری می شود و از تمامی درختان از نخل گرفته تا کاج در این تپه کاشته شده به غیر از چای!
یکی دیگر از آسیب های وارده به آرامگاه، استفاده از آجر فشاری به عنوان نما در سال 1389 است، آجرهای فشاری که هیچ گونه همسانی با شرایط اقلیمی مرطوب و پرباران شهر لاهیجان ندارد، باعث شده تا چشم هر بیننده ای را به شورهای این برج آرامگاه معطوف کند. ریزش نزولات جوی باعث تغییر رنگ، سفیدی و شوره زدگی در تمامی جداره آجری بیرونی برج آرامگاه شده است.
و به علت عایق بندی نامناسب، نم و رطوبت شدید تمام دیوارهای داخلی را نیز پوشانده است و تمامی جداره های داخلی به شکلی نازیبا ذهن باعث آزردگی هر بیننده ای می شود.
رضا خوشدل راد کارگردان و تهیه کننده فیلم های مستند که خود نیز متولد شهر لاهیجان است معتقد است؛آرامگاه کاشف السطنه، بخشی از خاطره و هویت شهری شهروندان لاهیجی است، هر تغییری در ظاهر بنا، آسیب به روح شهر و دستاندازی به خاطره و هویت شهروندان تلقی میشود و بخش بزرگی از تصاویر مربوط به آرامگاه در اختیار شهروندان است، بازدید کنندگانی که سالها پیش در کنار آرامگاه کاشف السطنه عکسی را به خاطره تهیه کرده اند و اگر بازدید مجددی از این بنا داشته باشد، با یک اثر متفاوت و رنگی قرمز مواجه خواهند شد و این تغییر غیراصولی توهین به ادراک و خاطره جمعی هر بیننده ای است که هویت یک اثر را نابود می کند.
وی در ادامه افزود؛ بهترین تصویر سازی برای مشخص شدن آسیب وارده به این اثر این است که شما سفری به محوطه تخت جمشید فارس داشته باشید و با ساختمانهای جدید و آجر فشاری قزاق در بناهای باقی مانده از دوران هخامنشی روبرو شوید! و مدیری تصمیم گرفته باشد، برای زیبایی که در ذهن خود پرورانده است، سنگهای طوسی رنگ محوطه تخت جمشید را با رنگ بپوشاند. دقیقا این اتفاق با هزینه ای گزاف برای سنگهای تیشه ای برج آرامگاه کاشف السلطنه شکل گرفته و آن را تبدیل به یک ساختمان دهه 80 کرده است! به نظر من هیچ مدیری حق چنین خطای بزرگی را ندارد. خطایی که بیشتر شبیه یک طنز تلخ است!
پیگیری های انجام شده برای تعیین وضعیت آرامگاه از آقای پورحسن، نمایندهی میراث شهرستان لاهیجان بدون جواب بود و پاسخگویی را به آقای اخوان معاون فنی سازمان میراث گیلان محول کردند، معاون فنی سازمان هم پرسش های ما را بدون پاسخ گذاشت و خواستار مکاتبه کتبی با روابط عمومی سازمان شد.
در نهایت امر آقای علیزاده مدیر میراث شهرستان گیلان، در گفتگویی کوتاه اعلام نمودند؛ اقدامات انجام شده در زمان مدیریت قبلی سازمان انجام شده و به زودی اعتبار لازم برای مرمت و زدودن شوره از آرامگاه کاشف السلطنه ابلاغ و کار اجرایی شروع خواهد شد.
اما این پایان ماجرای برج آرامگاه نیست، آرامگاه در میان سیمها و پایه های تیرهای بتونی چراغ برق گرفتار شده و ساخت و ساز برج های چند طبقه در کنار برج تاریخی کاشف السلطنه ، برج آرامگاهی که همانند ساختمانهای فعلی نمایش آجر فشاری ، به شما این حس را می دهد که ساختمانهای جدید هیچ تفاوتی با عمارت تاریخی آرامگاه ندارد و آرامگاه شوره می زند بدون آنکه مدیران دلشوره ای داشته باشند.
ته نویس؛ برای دیدن و خواندن اطلاعات بیشتر درخصوص آرامگاه کاشف السطنه اینجا را کلیک کنید.
همسفران
با ما همسفر باشید
متاسفانه ندانم كاري توو همه لايه هاي فكر و اجرايي ما ديده ميشه. يعني من در حسرتم كه يه پروژه ببينم متوسط هاي قابل قبول ِ مقدور رو داشته باشه. يا بررسي ميداني نداريم يا سنجش محيطي نميكنيم با مصالح مناسب انتخاب نميكنيم يا اساسا بدون آسيب شناسي طرح مرمت ميديم يا هر كي از سر خيابون رد ميشه زورش ميرسه پيشنهادش رو عملياتي ميكنه يا ….
و من هي ميخوام اينجا ميام غر نزنم نميشه 😀
درود بر شما جناب شهريار… اميد كه حال ما به شود به مدد ِ تلاش شما و يارانِ ديگر
شهریار: باور بفرمائید من هم دوست ندارم خبرهای بد بدهم ، اما واقعا حیف است این آثار به دست مدیارن نالایق تخریب شود