تورهای سفرنویس

tour-image

عضویت در سفرنویس

register-image
register-image

خانه صادق هدایت و ناگفته ها

گزارش خانه صادق هدایت کمی طولانی شد و بهتر دیدم برخی موارد از قبیل مدیریت خانه موزه صادق هدایت توسط خانم لیلی گلستان، متن نامه جهانگیر هدایت درخصوص “خانه صادق هدایت” و چگونگی امضاء این نامه و کلا مواردی که مرتبط با صادق هدایت و مکانهای گردشگری در این خصوص است را در این گزارش تکمیلی ارائه کنم، پس همراه باشید و همسفر …
ابتدا بهتر است کمی درباره زندگی صادق هدایت بگویم؛ ایشان زاده ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در شهر تهران و درگذشته ۱۹ فرودین ۱۳۳۰ در پاریس فرانسه (خودکشی) بودند (پدرهدایت‌قلی‌خان اعتضادالملک، مادر زیور الملک) دانش آموخته دارالفنون ۱۲۹۵ فارغ التحصیل مدرسه سن لویی تهران ۱۳۰۳ و کارمند بانک ملی در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۱۶

زیور الملوک مادر صادق هدایت در ایوان خانه
زیور الملوک مادر صادق هدایت در ایوان خانه

آثار و اماکن مرتبط با صادق هدایت که هنوز موجود است و می شود بازدید کرد :
خانه صادق هدایت (که گزارش آن به تفصیل داده شد) دارالفنون تهران (محل تحصیل ایشان در ابتدای خ ناصرخسرو) کافه رستوران هتل نادری (یکی از پاتوق های همیشگی ایشان در خیابان جمهوری) کافه گل رضاییه (یکی دیگر از کافه هایی که صادق هدایت در آن اوقات می گذرانده در خیابان 30 تیر) و … آرامستان پرلاشز در پاریس که محل دفن ایشان است.
آثار و اماکنی که ارتباط کمتری با زندگی صادق هدایت دارد:
گشت در شهرری در جنوب تهران که  اتفاقات رمان بوف کور صادق هدایت در خارج از حصار شهرری شکل گرفته و داستان رمان پروین دختر ساسان نیز در پشت دروازه های شهرری است.

حیاط جنوبی خانه صادق هدایت
حیاط جنوبی خانه صادق هدایت

گشت در شهر ورامین که رمان شبهای ورامین و همچنین داستان سگ ولگرد صادق هدایت که درباره زندگی یک سگ در شهر ورامین است نگاشته شده است.
وَغ‌وَغ ساهاب درباره سینماهای لاله زار توسط صادق هدایت نگاشته شده است. پس قدم زدن در خیابان لاله زار هم توصیه می شود.
توپ مرواری رمانی از صادق هدایت که درباره عقاید خرافی درباره توپ مروارید که در میدان ارگ قرار داشت می پردازد و هم اکنون توپ مروارید در محوطه میدان مشق و در مدخل ساختمان شماره هفت وزارت امور خارجه قرار دارد.

وقایع و اتفاقات مربوطه صادق هدایت:
می گویند؛ شعر روی جاده نمناک؛ مهدی اخوان ثالث درخصوص خودکشی صادق هدایت سروده شده!! که در شعر به سگ ولگرد و کافکا نیز اشاره شده است.

اگر چه حالیا دیریست کان بی‌کاروان کولی
ازین دشت غبار آلوده کوچیده ست،
و طرف دامن ازین خاک دامن گیر برچیده ست
هنوز از خویش پرسم گاه:
آه
چه می‌دیده‌ ست آن غمناک روی جاده‌ی نمناک؟

زنی گم کرده بویی آشنا، و آزار دلخواهی؟
سگی ناگاه دیگر بار
وزیده بر تنش گمگشته عهدی مهربان با او
چنان چون پار یا پیرار؟
سیه روزی خزیده در حصاری سرخ؟
اسیری از عبث بیزار و سیر از عمر
به تلخی باخته دار و ندار زندگی را در قماری سرخ؟
و شاید هم درختی ریخته هر روز همچون سایه در زیرش
هزاران قطره خون بر خاک روی جاده‌ی نمناک؟

چه نجوا داشته با خویش؟
پیامی دیگر از تاریک خون دلمرده‌ی سودا زده، کافکا؟
درفش قهر،
نمای انتقام ذلت عرق یهودی از نظام دهر،
لج اندر لج، لج اندر خون و خون در زهر.
همه خشم و همه نفرین، همه درد و همه دشنام؟
درود دیگری بر هوش جاوید قرون و حیرت عصیانی اعصار
ابر رند همه آفاق، مست راستین خیام؟
تفوی دیگری بر عهد و هنجار عرب، یا باز
تفی دیگر به ریش عرش و بر آیین این ایام؟
چه نقشی می‌زده ست آن خوب
به مهر و مردمی با خشم یا نفرت؟
به شوق و شور یا حسرت؟
دگر بر خاک یا افلاک روی جاده‌ی نمناک ؟

دگر ره مانده تنها با غمش در پیش آیینه
مگر، آن نازنین عیاروش لوطی؟
شکایت می‌کند زان عشق نافرجام دیرینه،
وز او پنهان، به خاطر می‌سپارد گفته‌اش طوطی؟
کدامین شهسوار باستان می‌تاخته چالاک
فکنده صید بر فتراک روی جاده‌ی نمناک؟

هزاران سایه جنبد باغ را، چون باد برخیزد
گهی چونان گهی چونین.
که می‌داند چه می‌دیده‌ ست آن غمگین؟
دگر دیریست کز این منزل ناپاک کوچیده‌ ست.
و طرف دامن ازین خاک برچیده ست.
ولی من نیک می‌دانم
چو نقش روشن بر جبین غیب می‌خوانم،
که او هر نقش می‌بسته ست، یا هر جلوه می‌دیده ست،
نمی‌دیده ست چون خود پاک روی جاده‌ی نمناک

اطلاعات بیشتر را در اینجا بخوانید.
دکتر پرویز خانلری می گوید؛ شعر عقاب را در سال 1307 برای اولین بار درحضور صادق هدایت خوانده و این شعر را تقدیم ایشان کرده، متن کامل مصاحبه با دکتر خانلری و خاطره اش با صادق هدایت را در ماهنامه حافظ ، شماره 9 منتظر شده در سال 1383 مطالعه کنید.

گر چه از عمر ،‌دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست

فیلم گفتگو با سایه  در خصوص صادق هدایت  توسط استاد خسرو سینایی  ساخته شده است.
لیلی گلستان می گوید؛ پدرم (ابراهیم گلستان) مرا با خود به کافه فردوسی برده بود، شاید سه چهار سالم بود – به درستی نمی‌دانم – که صادق هدایت را در کافه فردوسی دیدم و او روی زیربشقابی کاغذی کافه، شکل مرا با دو گیس بافته کشید که آن نقاشی انگار در همان کافه ماند و اگر الآن آن را داشتم، می‌توانستم پز بدهم که هدایت پرتره مرا کشیده!  آن موقع هدایت برایم آقایی سبیلو و مهربان بود. ایشان در سال 1355 به عنوان اولین مدیر موزه خانه صادق هدایت برگزیده شد اما در اواخر سال 56 از این کار استعفاء داد.
در هر صورت با توجه به مشکلات پیش آمده درباره خانه صادق هدایت ، آقای جهانگیر هدایت نامه ای را به عنوان مسعود سلطانی فر، ریاست محترم سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تهیه و از مدرم درخواست کرده بود که با او همراه شوند و نامه را امضاء کنند.

تبدیل حیاط خانه صادق هدایت به عنوان محل دپوی ضایعات
تبدیل حیاط خانه صادق هدایت به عنوان محل دپوی ضایعات

متن نامه در انتها قید شده است ، دوستان می توانند با ارسال یک ایمیل jahanhedayat@yahoo.com و یا تماس با شماره 22556607 با بنیاد صادق هدایت همسو شوند.

جناب آقای مسعود سلطانی فر
ریاست محترم سازمان میراث فرهنگی و گردشگری

با سلام به استحضار می رساند خانه پدری صادق هدایت نویسنده معروف معاصر ایران که آثارش به بسیاری زبان ها در دنیا ترجمه شده و شهرت جهانی دارد طی شماره 2391 در تاریخ 1378/8/26 از آثار ملی کشور شناخته شده و به همین مناسبت پلاک فلزی به زبان های فارسی و انگلیسی کنار در این خانه نصب شده است.
من برادر زاده صادق هدایت و مسئول کلیه امور مربوط به این نویسنده پرآوازه در ایران و جهان می باشم. این خانه که در واقع به پدربزرگم مرحوم هدایت قلی خان هدایت تعلق داشت در اواخر دوره قاجاریه ساخته شده که طبعاً معماری قاجاری دارد و از آثار ملی شهر تهران است که حدود 150 سال قدمت دارد. پدربزرگم در سال 1323 خانه را فروخته و به ساختمان دیگری نقل مکان کرد. در اواخر رژیم گذشته این خانه توسط دولت از صاحبان آن خریداری و تحت تعمیر قرار گرفت که قرار بود به «خانه صادق هدایت» تبدیل شود. ولی با وقوع انقلاب این خانه تعمیر شده و آماده، بلاتکلیف ماند و بیمارستان امیراعلم معلوم نیست بر چه اساسی از سال 1358 خانه را تصرف کرده تبدیل به مهدکودک فرزندان کارکنان بیمارستان کرد. متأسفانه آثار این حرکت ناشایست هنوز بر دیوار و حیاط و ساختمان خانه به رأی العین مشاهده می شود. بعد از اعتراض های بسیار بیمارستان مهدکودک را تعطیل و ظاهراً خانه را تبدیل به کتابخانه بیمارستان کرد. در عین حال علیرغم قوانین و مقررات مربوط به اماکن ملی دیوار خانه را خراب کرده دری از حیاط بیمارستان در آن ایجاد کرده و سپس هر آن گونه که خواستند در معماری ساختمان دخالت کرده و به مقدار بسیار زیاد ساختمان را برای کارهای مورد نظر خود تغییر دادند. درِ اصلی ساختمان واقع در خیابان تقوی شماره 3 بسته شده و ورود به ساختمان برای مردم ممنوع شد و هر کس می خواست خانه صادق هدایت را بازدید کند بایستی به دانشگاه علوم پزشکی مراجعه و کتباً تقاضا کرده و پس از انجام تشریفات سوأل برانگیزی اجازه کتبی ورود را اخذ و به بیمارستان امیر اعلم مراجعه می کرد.
متأسفانه پس از طی همه این تشریفات زاید در بیمارستان با سؤال و استهزا کسانی روبرو می شد که مدعی بودند چرا تمایل به بازدید این خانه را دارد!
به علت عدم توجه به خانه ای قدیمی این خانه در معرض فرو ریزی و تخریب کامل قرار گرفته و چون از جانب مسئولین بیمارستان هیچ اقدامی در جهت رفع خرابی ها نمی شود متأسفانه این خانه دچار خرابیهای بسیار شده که روزبروز دامنه آن بیشتر میشود. موضوع کتابخانه بیمارستان یک ظاهرسازی است و بیمارستان امیراعلم این خانه را تبدیل به زباله دان خود کرده و این توهین به فرهنگ و ادب و میراث فرهنگی این کشور است که بیمارستانی با خانه ای که میراث ملی است هر کاری دلش می خواهد می کند و از جانب میراث فرهنگی هیچ اقدامی نمی شود. امضاء کنندگان زیر که به فرهنگ و ادب و میراث فرهنگی کشورشان متعهد بوده و نمی خواهند این تخریب تدریجی خانه صادق هدایت را به ویرانی کامل بکشاند از جنابعالی تقاضا دارد به درخواست های زیرعطف توجه بفرمایید : 1- این خانه از تصرف غیر قانونی بیمارستان امیراعلم خارج شده و درِ غیر قانونی بین بیمارستان و خانه مسدود و خانه در اختیار میراث فرهنگی استان تهران قرار گیرد.
2- از جانب سازمان میراث فرهنگی هیئتی با حضور بازماندگان صادق هدایت مأمور بررسی وضع خانه شده و در جهت تعمیر آن برنامه ریزی نمایند.
3- موضوع بسیار مهم صدمات و خرابی هایی که از طرف بیمارستان امیراعلم در این خانه واقع شده دقیقاً بررسی شده و موضوع پرداخت هزینه تعمیرات از جانب بیمارستان در مراجع ذیربط پیگیری شود.
4- در نهایت خانه بایستی تبدیل به یک مرکز ادبی و فرهنگی شود که هنرمندان در آن حضور یافته و برنامه های هنری اجرا کنند البته این برنامه ریزی لازم است در جهت ایجاد درآمد مالی حرکت کند و حتی بازدید از خانه مستلزم ورودیه باشد که البته چگونگی آن به موقع خود بررسی خواهد شد.
جناب آقای سلطانی فر تعداد امضاء ذیل این نامه از آن هنرمندان، دانش آموختگان، دانشجویان و جوانان سراسر این مملکت است و تقاضا دارد به این مهم عطف توجه خاص بفرمایید.
اکنون تقاضای عاجل ما آن است که این خانه از حالت بسیار تأسف بار زباله دان بیمارستان امیراعلم درآمده در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار گیرد و مقدمات برای اجرای برنامه های فرهنگی فراهم شود .
ضمناً جهت هرگونه توضیح آمادگی خود را اعلام می دارم .
با احترام و تشکر

حیاط خانه صادق هدایت - عکس احسان فیاض زاده
حیاط خانه صادق هدایت – عکس احسان فیاض زاده

ته نویس: خبرهای خوبی درخصوص خانه صادق هدایت شنیده ام ، به زودی خواهم گفت

اینجا را با دوستان خود به اشتراک بزارید

همسفران

  1. يک روز و خوش خبري شما…. اميدوارم

    شهریار: فردا متن خبر را تهیه و ارسال خواهم کرد

  2. بسیار عالی برای تلاش های شما و بسیار تاسف بار برای کسانی که اینجا را از یاد برده و رها نموده اند.
    سپاسگذار شما

    شهریار: امیدوارم به زودی شما را زیارت کنم، ایام به کام

  3. دوست عزیز تاریخی که برای عکس غار زدی درسته؟؟؟؟؟؟

    شهریار: در گزارش خانه صادق هدایت اشاره ای به هیچ غاری نشده و اگر منظورتان بازدید غار رودافشان است ، بله تاریخ دوم خرداد صحیح است

  4. كاش ما انسانها شخصيتهاي معروف كشورمان را با سياست و … قاطي نكنيم كاش ما شاهان و تاريخ قديم ايران عزيزمان را به هيچ چيز ربط نميداديم كه به اين صورت ويران و از بين بروند افسوس كه تاريخمان در حال نابوديست و عده اي از خداخواسته نسبت به ويراني سكوت كرده اند چون ميخواهند اين تاريخ را از ذهن همه پاك كنند و فقط خودشان باشند و بس.

    شهریار: سلام ، نمی دانم در پاسخ نوشته شما چه بنویسم، سکوت می کنم

  5. با درود. دوست دارم این خاطره رو بگم. من در سن خیلی کم شروع به خواندن آثار صادق هدایت کردم و در اون سن تاثیراتی روی من گذاشت که باعث شد دست به خودکشی بزنم. بعد از خودکشی من رو ب بیمارستان امیر اعلم اوردن‌. بعد از عمل من رو به ای سیو منتقل کردن. در آی سیو به هوش اومدم و از دیوار پشت سرم به شدت صدای کوبیدن کلنگ میومد. از پرستاری که اونجا بودن جویا ی علت شدم. گفتن پشت ای سیو خانه ی صادق هدایته ک دارن یسری دیوارهاش رو تخریب میکنن. ….
    هنوز که هنوزه بغض میگیرم یاد اون لحظه میفتم. چرا واقعا چرا

    شهریار: سلام بر شما
    داستان جالبی بود

با ما همسفر باشید

XHTML: امکان استفاده از این کدها وجود دارد: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>