مسافر خواف بودیم و قرارمان این بود بعد که بعد از سفر به خواف، سفرنامه ای درباره شهر خواف بنویسیم، اما اردیبهشت بود و ماه تصمیم گیری، چون به عقب نمی خواستم برگردیم، سفرنامه ام به شهر خواف بنفش شد! در ادامه بخوانید …
مدرسه غیاثبه خرگرد خواف، عکس محمود میهن پناه
پیش نویس سفرنامه خواف؛
قبل از سفر به خواف دوستان به دنبال هشتکی بودند، برای سفر؛ #خواف_ناشناخته #خواف_خوب #خواف_خوف و … اما این تفکرات قبل از سفر بود، نام خواف را باید با زر نوشت؛ خواف، خدا ، میهن، عشق و …. همه خوبی ها در یک جا..
داخل مدرسه غیاثیه خرگرد خواف
اپیزود اول؛ خواف، خدا
خدایگان سفر، حکیم سفرنامه نویس، ناصرخسرو قبادیانی، در ابتدا حنفی مذهب بود و براساس آمار 97% مردم شریف خواف حنفی مذهبند، پس در سفر به شهر خواف، لذت حضور در مساجد، محافل و مصلی شهر را از دست ندهید، با آنها هم نماز شوید و نماز سنت را به جای آوردید. اطمینان داشته باشید 50% لذت سفر را برده اید.
مصلی اهل تسنن شهر خواف
نکته اول) از میان 90 اثر ثبتی شهرستان خواف در فهرست آثار ملی، بیش از 30 عدد از این آثار، مربوط به مساجد و اماکن مذهبی است. برای دیدن لیست کامل آثار ملی خواف به ته نویس بروید.
شاهکارهای معماری از دوره سلجوقی تاکنون، مساجد و اماکنی که علم روز را با دین در آمیخته بودند. عمارت های زیبایی که نظیرش را نخواهید دید و بعد از دیدن به یاد شعر زیبای استاد سخن و سفرنامه نویسی، ناصرخسرو می افتید که می گفت؛
نکوهش مکن چرخ نیلوفریرا …. برون کن ز سر باد و خیرهسری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد …. بهزیر آوری چرخ نیلوفری را (1)
آس بادهای نشتیفان خواف و آرامستان شهر
اپیزود دوم؛ خواف، میهن
سرباز میهن، سرباز وطن، برای وطن، برای میهن، اردیبهشت فصل تصمیم گیری است برای میهن و وطن
یک سوی میدان شبه مردانی بودند که بیانیه میخوانند، فریاد میزنند، آسمان و ریسمان میبافند و خود را هدفمند نشان میدادند، ولی همیشه ثابت کردهاند که مزدوری بی مقدار بیش نیستند و آن سو سربازانی قرار داشتند که در کسوت وظیفه عمومی مشغول به خدمت به میهن بودند، آنها مَردانه مَرزبان سرزمین شان، ایران بودند، مَردانه، تکرار می کنم، مَردانه آنجا بودند.
کودکان نشتیفان و آسبادهای شهر خواف
آیا می دانید، این مَرزبانان به کمترین امکانات مجهز بودند؟ کمترین امکانات! اما اهل گلایه نبودند و نیستند. مرزبانان میرجاوه را می گویم.
و آیا می دانید، مرزنشنینان سرزمینتان، هم میهنان کشورتان، همگی اهل تسنن هستند؟ مردمانی که با همه کمبودها، نه اهل گلایه اند و نه اهل شانه خالی کردن از مسئولیتی که بر عهده آنها نهاده شده، مردمانی مهمان نواز که عاشق میهنشان هستند و با آغوشی باز میزبان شما خواهند بود. مردمانی مَرد.
مرتضی اردونی مرزبان میرجاوه اهل شهرستان خواف
می دانید چرا اینها را نوشته ام!؟ مرتضی اردونی، تنها سربازی بود که در میرجاوه مجروح شده و زنده مانده بود، او اهل خواف بود، دوست داشتم به عیادت او می رفتم و به دستانش بوسه می زدم، گفتند؛ هنوز به شهر خواف منتقل نشده، می خواستم، کنار خانواده اش باشم تا مرحمی باشد بر تمام کمبودهایی که داشتند و دارند، اما گفتند؛ …. بماند.
همیشه تاریخ تکرار می شود و ما فراموش می کنیم مهربانی این مَردان مَرد را ، مردانی که در طول سفر بهترین لحظه های زندگی را برای من در خواف رقم زدند. من در آخرین روزهای اردیبهشت، برای آینده این سرزمین تصمیم خواهم گرفت. می خواهم در سفر بعدی به سرزمین خواف، کمبودی را نبینم. من مدیون اینها هستم. نکته دوم) بیشتر آثار شهرستان خواف، در گذشته ای نه چندان دور با دستور شورای تامین و ترس از حضور و اختفای اشرار و طالبان در این اماکن تخریب شد. نگذاریم، دوباره به عقب برگردیم، نگذاریم دوباره تخریبمان کنند، از حضور خود نترسیم، ما به عقب بر نخواهیم گشت.
مدرسه غیاثیه خرگرد خواف
نکته سوم) خواجه نظام الملک توسی، وزیر ملکشاه سلجوقی، در دوران وزارت خود نظامیه های زیادی در هرات، بغداد، توس، نیشابور و خرگرد خواف ساخته بود، این مدارس حکم دانشگاه های امروزی را داشت و علوم عالی در آن تدریس میشد. تنها عمارت نظامیه (یا همان مسجد جامع) باقی مانده، نظامیه شهر خواف بود، نظامیه ای که عبدالرحمان جامی شاعر بزرگ قرن نهم شاگرد آن بود. این نظامیه توسط جهاد سازندگی در دهه شصت تخریب و مسجد نظام الملک بر روی آن بنا شد!! آیا ما به دهه شصت برخواهیم گشت!
سند ثبتی نظامیه خرگرد (مسجد گرد) که تخریب شد!
نکته چهارم) وقتی به سمت آرامستان خواف یا همان خواجه یار می روی، سمت راست دیار خفتگان است و سمت چپ جاده، نشان ویرانی سرزمین خواف، نشان ویرانی میراث خواف، نشان بی درایتی مردمانی که ارثیه خود را از یاد برده اند. اینجا محل دپوی نخاله های ساختمانی است، اما اینجا نخاله سیمان و سنگ نمی بینی، همه خشت است و آجر و کاشی و … خشتی که از دوران دور تاکنون جان داشت و اکنون بی جان در اینجا دپو می شود، نشان ویرانی عمارتهای خواف!! اگر نباشیم دوباره ویران خواهیم شد.
ویرانه های شهر خواف
اپیزود سوم؛ خواف، عشق بخش اول از اپیزود سوم؛
ابراهیم شریف زاده استاد دوتار و مرده شور
ابراهیم شریف زاده، پیشکسوت موسیقی نواحی خراسان و ایران، براساس تصمیم شورای عالی ارزیابی موسیقی وزارت ارشاد به او نشان درجه یک عالی هنر داده شد، چند روزی گذشت، متوجه شدند، شغل استاد مرده شوری است، نشان را پس گرفتند! انگار به شان دیگر دارنگان این نشان توهین شده بود! مرده شور مدیران این سرزمین را ببرند. او شریف بود، شرافتمان را ندزدند.
بخش دوم از اپیزود سوم؛
عثمان خداپرست (خوافی) در بستر بیماری
عثمان محمدپرست، معروف به عثمان خوافی (ساکن شهر خواف) نوازنده دوتار خراسان، 89 ساله و از خیرین مدرسه ساز و در بستر بیماری (می گویند سازمانی در ایران فعالیت می کند به نام سازمان میراث فرهنگی و … راستی موسیقی هم جزو میراث ماست یا باید به دهه شصت برگردیم و موسیقی کلا حرام شود!!)
بخش آخر از اپیزود آخر؛ غلامعلی پورعطایی نوازنده دوتار و سرآوازهای عارفانه و عاشقانه خراسان، تصنیف “نوایی نوایی” (2) طبیب اصفهانی را جاویدان کرد. او معتقد بود؛
غلامعلی پورعطایی نوازنده دوتار
دوتار ساز دل است. هیچکس از عبارت دوتارنوازی استفاده نمیکند و همه میگویند؛ دوتارزنی. دوتار را میزنند، ولی بقیه سازها را مینوازند. دوتار یک جور فریاد است اما این زدن به معنای خشونت نیست. بیشتر جوشش و عصیان روح است. روال دوتارزدن اینگونه است که از یک دعوا شروع میشود و به آشتی ختم میشود …
مردم سرزمین خواف فریاد که هیچ، ناله هم نمی کنند، آنها فراموش کرده اند یا ما آنها را فراموش کرده ایم. سرزمینی که می شود، به عنوان مهد عشق و میهن از آن یاد کرد، سرزمینی که می شود به عنوان بهترین مقصد سفر درنظر گرفت. اما یادتان باشد، اگر یادمان برود و فراموش کنیم، دوباره به عقب برخواهیم گشت.
جداره مدرسه غیاثیه خرگرد خواف (چیزی باقی مانده، شاید خود دیوار هم به زودی تخریب شود)
ته نویس) سپاس فراوان از بزرگوار عالی جناب سرخوس، مدیر اقامتگاه بومگردی شهر خواف، که این فرصت را برای من و همسفرانم مهیا کرد خدا قوت، خدا نگهدارتان (اگر مسافر شهر خواف شدید، قبل از سفر با ایشان هماهنگ باشید 9158322624)
1)نکوهش مکن چرخ نیلوفریرا …. برون کن ز سر باد و خیرهسری را درخت تو گر بار دانش بگیرد …. بهزیر آوری چرخ نیلوفری را نگر نشمری ای برادر گزافه …. به دانش دبیری و نه شاعری را تورا خط قید علوم است و خاطر …. چو زنجیر مر مرکب لشکری را اگر شاعری را تو پیشه گرفتی …. یکی نیز بگزیده خنیاگری را تو برپایی آنجا که مطرب نشیند …. سزد گر ببری زبان جری را
2)نوایی نوایی نوایی نوایی …. همه با وفایند تو گل بی وفایی الهی برافتد نشان جدایی …. جوانی بگذرد تو قدرش ندانی غمت در نهانخانهٔ دل نشیند …. به نازی که لیلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم …. که از گریهام ناقه در گل نشیند خلد گر به پا خاری، آسان برآرم …. چه سازم به خاری كه در دل نشيند؟ پی ناقهاش رفتم آهسته، ترسم …. غباری به دامان محمل نشيند مرنجان دلم را که این مرغ وحشی …. ز بامی که برخاست مشکل نشیند عجب نيست خندد اگر گل به سروی …. كه در اين چمن پای در گل نشيند طبيب، از طلب در دو گيتی مياسای …. كسی چون ميان دو منزل، نشيند؟
* لیست کامل آثار ملی در شهرستان خواف به همراه آدرس محل وقوع، دوره اثر، شماره و تاریخ ثبت و … از اینجا Khaf کنید.
شهرام جان، در مورد مسیر زندگی ایرانی با حمید مشیر راهنمای گردشگری صحبت می کردیم، به خواف رسیدیم، حرفها زدیم و در جستجوئی، مطلب تو را دیدیم و ساکت، تمام خواندیم. عالی نوشتی. فریادی که در دوتارزنی ازش حرف زدی در متن خودت هم نمود داشت. اصولا ایران، همان جاهاست. خراسان بزرگ. در فرش و موسیقی و رقص و زبان و خاک آنجا زندگی و روح ایرانی ست.
سپاس از نوشته هایت. باعث افتخار هستی و امیدوارم مسافر و پوینده باشی.
شهریار؛ سلام رفیق، شما لطف دارید، می دانم سفرنامه نبود، اما ، نوشته ام درد دل بود، دل نگرانی بود، عید دوباره مسافر خراسان خواهم شد. سلام ویژه خدمت جناب مشیر برسانید
بسیار لذت بردم شهرام عزیز امیدوارم همیشه برقرار باشی
شهریار: سپاس رفیق عزیز و بزرگوار
پاینده باشید.
شهریار: سلامت باشید
سپاس شهرام عزیز.
این تو را بس باشد
کاشنای رنجت
نه همه کس باشد
(نیمایوشیج)
شهریار: سپاس از حضور شما
“تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم ”
و هنوز از ملک خود هیچ ندانم . . .
عالی … سپاس
شهریار: سلام بزرگوار
شهرام جان، در مورد مسیر زندگی ایرانی با حمید مشیر راهنمای گردشگری صحبت می کردیم، به خواف رسیدیم، حرفها زدیم و در جستجوئی، مطلب تو را دیدیم و ساکت، تمام خواندیم. عالی نوشتی. فریادی که در دوتارزنی ازش حرف زدی در متن خودت هم نمود داشت. اصولا ایران، همان جاهاست. خراسان بزرگ. در فرش و موسیقی و رقص و زبان و خاک آنجا زندگی و روح ایرانی ست.
سپاس از نوشته هایت. باعث افتخار هستی و امیدوارم مسافر و پوینده باشی.
شهریار؛ سلام رفیق، شما لطف دارید، می دانم سفرنامه نبود، اما ، نوشته ام درد دل بود، دل نگرانی بود، عید دوباره مسافر خراسان خواهم شد. سلام ویژه خدمت جناب مشیر برسانید