پیرامون خانه اتحادیه چه می گذرد؟
روزنامه اعتماد در روز 5 شنبه گذشته گزارشی تدوین کرده بود با این عنوان؛ آتشسوزيهاي سريالي در خانههاي تاريخي لالهزار! در این گزارش دقیقا به همان خانه ای اشاره کرده بود که سفرنویس در شهریور 93 منتشر کرده بود، آن زمان من متهم شدم به دروغ گویی! اجازه بدهید، فردا دروغ های جدیدی منتشر خواهم کرد، تا بدانید، پیرامون خانه اتحادیه چه خبر است.
در ادامه می توانید، اصل گزارش روزنامه اعتماد را به همراه تصاویری از این خانه که آتش زده شده بود را مشاهده کنید. تصاویری که هیچگاه منتشر نشده بود.
آتشسوزي ساختمانهاي قديمي و كارگاهها شده سريال هر روز لالهزار، اينجا نه لالهزار قديمه و نه لالهزار نو، يك شترگاو پلنگي است كه هيچ شكل و شمايلي ندارد. «اينجا هر روز يك ساختمان قديمي آتش ميگيرد، به خاطر همين هم آتشنشاني به صرافت افتاده و يك ماشين در نزديكي لالهزار مستقر كرده، آتشسوزي ساختمانهاي قديمي و كارگاهها شده سريال هر روز لالهزار، اينجا نه لالهزار قديمه و نه لالهزار نو، يك شترگاو پلنگي است كه هيچ شكل و شمايلي نداره»؛ اينها را يكي از كسبه «كوچه ملي» ميگويد، كوچهاي كه اين روزها همه با نام «باربد» ميشناسندش. سند اثبات حرف آقاي فروشنده را با يك چشم چرخاندن در كوچه ملي ميشود پيدا كرد، ساختمانهاي دود گرفته، چوبهاي نيمهسوخته سقف ساختمانها و ايرانيتهاي رنگي كه شدهاند ديوار كوچهاي تاريخي، معلوم نيست از پس اين ديوارهاي آهني قرار است چه فرزند ناخلفي متولد شود.
صاحب بنايي كه گفته ميشود زماني خانه ظهيرالدوله بوده و طبق اسناد تاريخي جشن فتح تهران در آن برگزار شده است، صاحب يكي از مغازههاي لالهزار است، ميگويد يك سال پيش اين ملك آتش گرفت، كارشناس كه آمد دليل آتشسوزي را فرسوده بودن ساختمان تشخيص داد، اما من ميگويم آتشسوزي عمدي بوده.» آقاي الهي ميگويد ٦٠ سال پيش پدرش اين بنا را كه يك كارگاه گچكاري بوده خريداري كرده و كاربرياش را تغيير داده و حالا به عنوان كارگاه توليد شيشه و آينه از آن استفاده ميشود. وقتي از مجاورتش با خانه اتحاديه ميگوييم و اينكه چرا ملك تاريخياش را به شهرداري نفروخته است، ميگويد: «من حاضرم اين خانه را به شهرداري يا ميراث فرهنگي بفروشم، اما موانعي وجود دارد» او چيز زيادي از تاريخچه بنا نميداند و شايد هم قيمت پايين پيشنهادي شهرداري را مانع مهمي ميداند.
محمدباقر خسروي، مدير بافتهاي فرسوده شهرداري در گفتوگو با «اعتماد» در رابطه با آتشسوزيهاي سريالي بافت تاريخي لالهزار گفت: «دليل اين آتشسوزيها در ساختمانهاي تاريخي اين است كه تغيير كاربري ميدهند، سازمان ميراث فرهنگي بايد ضوابطي براي بافتهاي فرسودهاي كه تغيير كاربري ميدهند تعيين كند تا از بروز اين حوادث پيشگيري شود. اگر قرار است اين بناها حيات داشته باشند، بايد در آنها زندگي جاري باشد، وقتي يك مالك شخصي از بناهاي تاريخي به عنوان كارگاه و انبار استفاده ميكند و سازمان ميراث فرهنگي هم هيچ نظارتي ندارد، بروز چنين حوادثي غير قابل پيشبيني نيست.» خسروي در مورد اينكه چرا شهرداري و ميراث فرهنگي املاك و بناهاي مجاور خانه اتحاديه را به قصد مرمت و احيا، خريداري نكردهاند هم گفت: «شهرداري و ميراث فرهنگي امكان خريد تمام بناهاي تاريخي را ندارد، اما اين امكان را دارد كه فضايي را براي جذب سرمايهگذاران فراهم كند. مشكل ديگري كه وجود دارد اين است كه وقتي بنايي از ديدگاه سازمان ميراث فرهنگي داراي ارزش شناخته ميشود، براي صاحب ملك اين ارزش را ندارد و ارزش بنا تا قيمت پايه زمين آن بنا تنزل پيدا ميكند.
شهرداري به تازگي در بافت تاريخي شهر مداخله و بناهاي قديمي را خريداري ميكند و همين موضوع خوشبختانه باعث شده بناهاي تاريخي در محدوده بافت تاريخي تهران افزايش پيدا كند. سرمايهگذار وقتي ميبيند كه با احياي يك بناي تاريخي ميتواند سوددهي اقتصادي خوبي داشته باشد قطعا تمايل پيدا ميكند براي اينكه در مرمت و احياي بناهاي تاريخي تهران سهيم شود. نمونه موفق شبكه احياي بافتهاي تاريخي در تهران هم عمارت مسعوديه است.»
او ادامه ميدهد: «در مورد خيابان لالهزار هم بهتر است اين خيابان به جاي اينكه بورس فروش لوازم روشنايي باشد، همان هويت قبلي خود را به عنوان مركز سالنهاي تئاتر و سينما دوباره احيا كند. شما تصور كنيد كسي كه در مجتمع كوروش سرمايهگذاري ميكند و سينما ميسازد، اگر بداند كه برايش سوددهي اقتصادي دارد، براي احياي سينماهاي لالهزار سرمايهگذاري ميكند، اما اين فضا در اين خيابان وجود ندارد، در نتيجه ساختمانهايي هم كه باقي ماندهاند يكي بعد از ديگري طعمه حريق ميشوند و هويت اين خيابان هم طبعا تغيير ميكند.»
سايه جرثقيل بزرگ روي چهارراه لالهزار افتاده و ايرانيتهاي نقرهاي در يك ضلع چهارراه قدرتنمايي ميكنند، چند صباح بعد يك پاساژ به تمام تاريخچه اين خيابان دهنكجي خواهد كرد، به تمام تلاشهايي كه دغدغهمندان حوزه ميراث فرهنگي براي حفظ هويت تاريخي اين شهر به كار ميگيرند و به تمام دوندگيهايي كه براي نگه داشتن تهمانده چهره تاريخي تهران شده است. لالهزار اين روزها نور ميفروشد و با روزهايي كه هنر و فرهنگ در اين خيابان جولان ميداد فاصلهاي تاريخي گرفته است. مسوولان ميگويند كه بايد هويت تاريخي آن احيا شود، اما با وضعيتي كه در خيابان لالهزار وجود دارد، بايد گفت هويت تاريخي پيشكش، همين تهمايه ساختمانهاي لالهزار را نجات بدهيد.
«شهرداري خانه اتحاديه را خريداري كرد.» اين خبر يك ماه پيش كه تيتر رسانهها شد، شهرداري ٢٨ ميليارد تومان براي خريد خانهاي كه بيشتر از هر چيز نام يك سريال را در ذهنها تداعي ميكند، هزينه كرد و قول داد تا ظرف يك ماه آينده مرمت اين خانه را آغاز كند. اما بنبست اتحاديه هنوز هم قلمرو لامپها و نورهاي رنگارنگ و مدرن است؛ كوچهاي كه در انتهاي آن يك تاريخ نفس ميكشد. خانه «داييجان ناپلئون» را پيرمردهاي لالهزار ميشناسند، اما جوانترها از لالهزار فقط پاساژها را ديدهاند و مغازههاي پاركتي و سراميكي را با آن لوسترها و شاخههاي نوراني مدرن. نورهاي مدرني كه درخشششان تمام بناهاي قديمي و سينماهاي تاريخي اين خيابان را تحتالشعاع قرار داده است. چراغهايي كه بهاي روشن ماندنشان خاموش شدن آپاراتهاي لالهزار و تعطيلي سالنهاي تئاتر آن است.
خانه اتحاديه چند سالي است كه تبديل به يك چالش بين ميراث فرهنگي و شهرداري شده است؛ خانهاي كه در شرف تخريب است و حالا شهرداري با خريد اين خانه اميد تازهاي ايجاد كرده است براي مرمت اين بنا، هر چند تخريب بناهاي همجوار آن همچنان بر موج نگرانيها در مورد بافت تاريخي لالهزار افزوده است. شوراي شهر از سال ٩٣ شهرداري را ملزم به تملك و بازسازي خانه اتحاديه كرد تا با مشاركت بخش خصوصي پس از انجام تعميرات و بازسازي با هماهنگي ساير دستگاههاي ذيربط خصوصا سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري در راستاي بهرهبرداري فرهنگي بنا اقدام كنند. اما حالا در بنبست اتحاديه يكي از بزرگترين خانههاي قاجاري تهران، مظلومانه در كنار قلدري پاساژها در حال احتضار است و بايد ديد سريال
آتش سوزي بناهاي مجاور اتحاديه آيا به آن هم سرايت ميكند و آتش تخريب به جان اين بناهاي پرحاشيه ميافتد يا مرهم مرمت و احيا، التيام زخمهاي چندين سالهاش خواهد بود.
منبع و سرچشمه؛ روزنامه اعتماد، فرزانه قبادی
ته نویس) امیدوارم کسی که عکس را از صفحه فرهنگی تلگرام روزنامه ایران بدون اجازه کپی و در اختیار روزنامه اعتماد گذاشته و همچنین روزنامه اعتماد که بدون رعایت حق کپی رایت، نسبت به انتشار عکس اقدام کرده اند را خداوند …
همسفران
با ما همسفر باشید
:)))
شهریار؛ افسوس